شانههایت برایمان آشناست
حسین قدیانی در روزنامه
وطن امروز آورده است؛
آری! شانههایت برایمان آشناست؛ لرزیدنش را زیاد دیدهایم! چشمهایت برایمان آشناست؛ اشکهایت را زیاد دیدهایم! قدمهایت برایمان آشناست؛ کربلاهایت را زیاد دیدهایم! لباس خاکی بیجلیقهات برایمان آشناست؛ عاشوراهایت را زیاد دیدهایم! عاشق بودنت برایمان آشناست؛ شهادتت را زیاد دیدهایم! نامههایت برایمان آشناست؛ دست خطت را زیاد دیدهایم! بابت این نامه آخری اما به شکل ویژه ممنون تو هستیم سردار! آشفته کردی خوابشان را! اصلا کار تو همین است! آشفته کردن خواب دشمن! و خواب دشمندوستان! خواب «صندلی» برایت دیده بودند! برای تو! خواب «عنوان» برایت دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه حاجعمران! خواب «تومان» برایت دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه خانطومان! خواب «شمیران» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه شاخشمیران! خواب «ریاست» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه شهادت! خواب «سیاست» برای تو دیده بودند! برای تو! برای مرد جبهه صداقت! و جبهه صفا! و جبهه خلوص! و جبهه اشک! و جبهه عشق! و جبهه جادههای منتهی به بهشت! توهم زده بودند تو را هم میتوانند وارد «بازی» کنند! خواب پست و سمت برایت دیده بودند! که تو را وارد «بازی دوگانهها» کنند! تو اما باز هم آشفته کردی خوابشان را! اینبار به جای «قدم» با «قلم»! و با تنها نوشتن چند جمله کوتاه! مختصر و مفید! «سرباز هور» و چشم طمع داشتن به صندلی ریاست بر جمهور؟! این 4 تا چوب، ارزانی اصحاب سیاست! دل حاجقاسم ما را نمیتوان با عنوان «ریاست محترم جمهوری» لرزاند! نامزد شدن برای این سمت، با حفظ احترام ویژه برای اصحاب سیاست، شأن سردار ما را پایین میآورد! هیهات! ما و رای دادن به قاسم سلیمانی؟! بسی بالاتر از رای، دعای خود را و اشک خود را و عشق خود را و همه وجود خود را تقدیم سرداری میکنیم که سالیانی دراز، از راحتی خودش گذشته تا حتی آن جماعتی هم که نظام را قبول ندارند، از گزند دشمن در امان باشند! هیهات! ما و یک رای 4 ساله به سردار قاسم سلیمانی؟! و قیاس کردن او با عناصر جبهه سیاست؟! با اینها؟! با این آقایان؟! نفرمایید! برای ما حاجقاسم، تجلی اصحاب جبهه حق در تمام تاریخ است! مردی مقدس که امام خود را تنها نمیگذارد! و البته، از خواب و خاطره هم مایه نمیگذارد! مایه میگذارد از جانش! میرود کوهها، صحراها، دشتها و بیابانها با دشمن جلاد میجنگد، بلکه شاید... شاید رزق شهادت نصیبش شد! آهای جماعت وقیح! لیلای سردار ما «شهادت» است و بس! او «مجنون» بچههای جزیره است! شیربچههای خیبر! و بدر! و قایق عاشورا! و دجله و فرات! و نینوا! آنقدر باوفا و بصیر است که در اوج جنگ با حرملهترین حرامیان تاریخ، تصویر لبخند خود را برای ما میفرستد! تصویرهای ساده! با حالتهای ساده! و انگار نه انگار که در جنگ است! آن هم در بدترین و سختترین جنگها! هیهات! ما یک رای 4 ساله به اسطوره خودمان بدهیم؟! همین؟! لطفا نه ما را با مردم کوفه اشتباه بگیرید، نه حاجقاسم را با عناصر سیاست! من اما خوب میدانم نهایت درد شما از چیست! بگذار صریح بگویم! از این است که حاجقاسم را حتی آن جماعت زاویهدار با نظام هم دوست میدارد! دلیل؟! خیلی ساده است! گیرم فردی نظام را خیلی هم حالا قبول نداشته باشد؛ امنیت خود را که دوست دارد! و سر راحت بر بالین گذاشتن خود را که دوست دارد! برای دوست داشتن این مرد، یک ذره حب وطن کفایت میکند! باورم هست این تیرهای سهشعبه آشنا، محبوبیت حاجقاسم عزیز ما را نشانه رفته بود اما نامه او، مصادف شد با ناله جماعت! و آشفته کردن خواب جماعت! نشستن بر صندلی ریاستجمهوری، هیچ چیز به قاسم سلیمانی اضافه نمیکند! مردم، او را دوست دارند، چون او مردم را دوست دارد! همه مردم، او را دوست دارند، چون او همه مردم را دوست دارد! او مغرورانه بر سینه نمیکوبد که امنیت شما در داخل مرزها، مدیون جنگ من و شیربچههایم در بیرون مرزهاست! او فرق دارد با آورندگان فلان توافق! او اهل منت گذاشتن بر سر ملت نیست! او کهکشانی میجنگد، نه آنکه نجومی حقوق بگیرد! او متعلق به اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی است؛ نه این اسلام بیرحم رحمانی، که در ادامه تحریم دشمن، از داخل هم برداشته ملت را تحریم کرده! چه طرفه حکایتی! از سویی قاسم سلیمانی را وارد بازی انتخابات میکنند، از دیگر سو تحریم! لیکن اگر حاجقاسم دارد در بیرون خاک وطن، برای امن و امان ما میجنگد، ما چرا در داخل، اجازه بدهیم بانکی به نام خودمان، نقش گلوله تانک را بر سینه او ایفا کند؟! آه از این ظلم روزگار! و این همه بیمعرفتی! اینکه میگویند «ما توان نظامی و موشک میخواهیم چهکار؟!»آه از این ظلم روزگار! و این همه بیمعرفتی! اینکه میگویند «ما توان نظامی و موشک میخواهیم چهکار؟!» اصلش آن است که «ما قاسم سلیمانی را میخواهیم چهکار؟!» دیگر فکر این بدیهیترین نکته ممکن را نمیکنند که حتی اهالی نه چندان معتقد به نظام هم، امنیت خود را یعنی قاسم سلیمانی خود را دوست میدارند! با نامه اخیر سردار اما هم قاسم سلیمانی بیشتر خودش را به مردم نشان داد، هم البته این جماعت را بیشتر به مردم شناساند! گمانم با دشمن هم همین گونه زیرک و زیبا میجنگد که این همه حساب میبرند از او! و از این مرد مردمی! وه که چه شانههای آشنایی دارد! عاشق اینم که به جای همایش اصحاب سیاست، هر وقت ایران باشد میرود کنگره شهدا! و ابایی ندارد از اشک، آنجا که دختر شهیدی «بابا» را صدا میزند! این خط آخری هم، سخنی با حضرت آقا! وقتی به سردار سپاه تو چنین دلدادهایم، تو خود بخوان عمق عشق ما ملت را به امام خامنهای! نیک اما میدانم شما هم انتظار آن یار سفرکرده را میکشی! و بسی بیشتر از ما! شانههایت برایمان آشناست...
چرا آمارها را دروغ می خوانیم؟
حبیب نیکجو در یادداشت امروز
خراسان آورده است؛
وقتی از «آمار» سخن می گوییم، بلافاصله ذهن ها به سمت «آمار دروغ» می رود. انگار که دروغ جزء جدا نشده ای از آمار است. حال اینکه فایده اصلی آمار این است که واقعیت جامعه را که قابل مشاهده نیست، برای مردم بازگو میکند. مثلا ما نمی دانیم که وضعیت تولیدات پتروشیمی به چه ترتیب است؛ نمی دانیم که قیمت در بعضی بازارها چگونه است و اشتغال در سایر نقاط کشور در چه وضعی است. از این رو، آمار می تواند به ما کمک کند تا درک درستی از واقعیت داشته باشیم. اما زمانی که به این آمارها بدبین باشیم، هرگز آن را نمی پذیریم و تهیه آمار بی فایده می شود. سه دلیل برای دروغ خواندن آمارها در کشور وجود دارد:
1- سوء استفاده دولت ها از آمار: آمار علم است و استفاده از آن هنر می خواهد. شما می توانید بدترین شرایط را به گونه ای با آمارها وصف کنید که انگار بهترین وضعیت است. این کار را دولت های ایرانی به خوبی بلدند. استفاده از تورم نقطه به نقطه یکی از هنرنمایی های دولت های ایرانی است. این موضوع سبب می شود تا مردم میان ادراک خود و آمارها فاصله ببینند و آن را دروغ بخوانند. در این حالت آمار داریم، آمار خوب داریم اما بداستفاده می کنیم.
2- عدم انتشار آمارهای داخلی: ما بعضا آمارهایی را داریم اما منتشر نمی کنیم. نمونه آن آمار درآمد سرانه کشور است. بانک مرکزی و مرکز آمار از سال 91 تا به امروز، آمار درآمد سرانه را که مهم ترین شاخص وضعیت رفاه کشورهاست منتشر نکرده اند. از این رو، رسانه ها مجبور هستند به آمارهای بانک جهانی روی بیاورند که به کار مردم ایران نمی آید. در این حالت، آمار داریم، اما منتشر نمیشود و به آمارهای جهانی روی می آوریم که معتبر نیست در نتیجه بدبین می شویم.
3-دانش پایین اقتصادی مردم: دبستان و دبیرستان های ایران از علم اقتصاد بویی نبرده اند. این مسئله سبب شده مردم با علم اقتصاد و آمارهای آن بیگانه باشند. مثال تورم در این زمینه زبانزد است. تورم میانگین قیمت همه کالاها در زمان مشخصی است و مردم آن را با قیمت کالاهایی که خود می خرند، مقایسه می کنند و آن را دروغ می خوانند. در این حالت، آمار داریم ، آمار خوب داریم، اما خوب فهم نمی شود.
خدمت و خیانت
سید مسعود شهیدی در روزنامه
رسالت آورده است؛
غفلت و لغزیدن به ورطه خیانت ،برای هیچ مسئولی ، ناگهانی و دفعی نیست ، بسیار آرام و تدریجی اتفاق می افتد ، ولی پایانی ناگهانی و عاقبتی تلخ و ناگواردارد . به همین دلیل ، مسئولان خوشنام ، خوش سابقه و آبرومند ، با وجود مشاهده خائنین و سرنوشت تلخ آنها و تذکرات دائمی دلسوزان ، هرگز چنین عاقبت سو ئی را برای خود احتمال نمی دهند و به همین علت دچار غفلت از شیطان و غفلت ازنفس خود می شوند . مردم هم باید مراقب مسئولین باشند و با مشاهده اولین علائم و نشانه ها ی خیانت ، بدون فوت وقت با آرامش ، به روشنگری ، امر به معروف و نهی از منکر پرداخته ، اقدامات پیشگیرانه را آغاز کنند . نباید همه بنشینند ، نگاه کنند تا سقف روی سرشان فرود آید و بعد افسوس بخورند .
یک ملت نباید از یک سوراخ چند بار گزیده شود و چند بار خسارت ببیند . مسئولان بلند پایه ای که در بحرانی ترین شرایط جنگی منطقه ودرمعرض سنگین ترین تهدیدات نظامی وهابی ها ، می گویند دوران موشک گذشته ومدتی بعد حرف خود را کامل می کنند و می گویند با تعطیل کردن قوای دفاعی می توان به رشد اقتصادی رسید ، چه هدفی را دنبال میکنند ، آیا با این راهبرد غلط ، دیوار دفاعی کشور را سست و راه ورود دشمن را هموار نمی کنند ؟ آیا موجب تحریک دشمن و طمع دشمن و تهاجم دشمن نمی شوند ؟
اگر چنین قصد خائنانه ای در کار نباشد ، که نیست. تنها احتمال این است که این افراد تصور کنند وجود دشمن ، یک توهم است و تهدیدی وجود ندارد و زمانه ، زمانه آشتی و گفتگو و صلح است .
بسیار بعید است یک سیاستمدارو نظامی با تجربه ، با مشاهده وضعیت منطقه ، واقعا چنین برداشتی داشته باشد ، ولی اگر چنین باشد باید پرسید اگر زمان آشتی و صلح و صفا است و دوران جنگ و موشک گذشته ،پس این جنگ های خانمان بر اندازمنطقه چیست ؟،
چرا آمریکا با همه جهان مسابقه تسلیحاتی دارد ؟ چرا بودجه نظامی آمریکا حتی از دوران جرج بوش جنگ طلب فراتر رفته و امروز با سنگین ترین بودجه نظامی تاریخ آمریکا روبهرو هستیم ؟ چرا هشتاد پایگاه نظامی آمریکا در اطراف مرزهای ایران تأسیس شده ؟ چرا اسرائیل 250 کلاهک هسته ای دارد و چرا بالاترین میزان صادرات اسلحه آمریکا متمرکز بر خلیج فارس و عمدتا عربستان است ؟ اگر دوران آشتی است و مذاکرات هسته ای هم نماد عینی دوران آشتی است ، چرا درطول همین مذاکرات ، آمریکا دویست بار ایران را تهدید نظامی کرد ؟ چرا در مدت مذاکرات بر تحریمها افزود ؟ آنها که می گویند دوران موشک و جنگ گذشته ، باید پاسخ دهند که عربستان ، در همسایگی ما ، برای چه هدفی ، این حجم وسیع از پیشرفته ترین هواپیماهای جنگی ، موشک های نسل جدید ، کشتیهای جنگی و هلیکوپترهای نظامی را از آمریکا خریداری میکند ؟ آنها که می گویند قدرت دفاعی لازم نیست و بودجه سپاه را کاهش می دهند ، بسیار بعید است ندانند بودجه نظامی عربستان از مرز هشت برابر بودجه ی نظامی ایرا ن فراتر رفته و هنوز در حال افزایش است و امروز حتی از بودجه نظامی روسیه پیشی گرفته .
بعید است عربده جویی های مستانه حکام عربستان را که شبیه دیوانگی های صدام است نبینند . پس چگونه و با چه عقل و منطقی و با چه هدفی میگویند قدرت دفاعی کشور را تعطیل کنیم ؟ ،
با چه عقل و تدبیری بودجه سپاه را کاهش می دهند تا دست سپاه بسته شود ؟
آن مقاماتی که مسئولیت نظارت بردولت ونظارت بر موافقتنامه های دولت را دارند و به قرآن قسم خورده اند که وظیفه نظارتی خود را انجام دهند ودر موقع خطر، هوشیارانه از حقوق ملت دفاع کنند ،اگر بگویند از محتوای موافقتنامه ای
با این اهمیت اطلاع نداریم چه پاسخی به قرآن می دهند .
در چنین شرایط جنگی و بحرانی ، که منطقه ، هر لحظه در انتظار دیوانگی جدید وهابی ها و اربابان آنها است ، هر دولت دلسوزی ، به طور طبیعی باید توانایی کشور برای دفاع از مرزها را افزایش دهد و حمایت های جدیدی از سپاه و ارتش و بسیج به عمل آورد ، نه آنکه سپاه و ارتش را تحریم و به نوعی خلع سلاح کند ، بودجه دفاعی را کاهش دهد و در صدد تعطیل بسیج مدارس بر آید . هر دولتی در موقع خطر، اصلی ترین گلوگاه های راهبردی اقتصاد و صنعت را در اختیار نیروهای وفادار کشور قرارمی دهد نه آنکه قرارگاه خاتم الانبیاء را که مجموعه ای از فداکارترین رزمندگان هشت سال دفاع مقدس اند و از نظر تخصص و تجربه حوزه نفت و گازحتی مورد تشویق دولت قرار گرفته اند، برای همیشه از قراردادهای نفت و گاز حذف کند و توتال فرانسه را جایگزین آنها کند . تمام آنها که در دوران تحریم های ظالمانه آمریکا ، در خط اول جنگ اقتصادی ، آمریکا را به زانو در آوردند و او را مجبور کردند در سال 91 ملتمسانه از ایران درخواست مذاکره کند و تمام آنها که در دوران تحریم ، دیوار تحریم هارا شکستند تا اقتصاد ایران سر پا بماند و رشد کند ،
در لیست سیاه تحریم های آمریکا هستند . آنها قهرمان های
بزرگ ملی و سرمایه های راهبردی کشور برای دفاع در مقابل دشمن اند . کدام عقل و تدبیری حکم میکند دولت ایران و بانکهای ایران پا به پای دولت آمریکا ، آنها را تحریم کند ؟ اگر تحریم این افراد و نهادها کمک به دشمن نیست پس چیست ؟ باور کردنی نیست که 178 فرد و نهاد که همه ، قهرمان های بزرگ جنگ و خط شکنان جبهه اقتصاد مقاومتی هستند ، از طرف دولت خودمان تحریم شوند . با پذیرش
«اف ای تی اف» دولت رسما تأیید کرده که آنها تروریست اند ، رسما تأیید کرده که حزب الله لبنان ، انصارالله یمن ، شیعیان بحرین ، مجاهدین عراق و جبهه مقاومت فلسطین ، همه تروریست اند و هرگونه کمک به آنها باید با مجازات بین المللی پاسخ داده شود . آیا این ، کمک به دشمن وتقویت دشمن در منطقه و بازی در جدول دشمن نیست ؟.
بر اساس این توافقنامه ، تمام مراودات مالی مردم ، حتی مراودات دفاتر مراجع تقلید ، تحت نظارت اسرائیل که عضو ناظر کار گروه
«اف ای تی اف» است قرار می گیرد و اگر کمکی به سپاه و بسیج یا به شیعیان لبنان ، عراق و بحرین انجام دهند ، اسمشان وارد لیست سیاه می شود و مشمول مجازات و تحریم بانکی دولت قرار خواهند گرفت .
آیا این ، همان برجام دو و سه نیست که قبلا تکذیب می شد و اکنون یک طرفه و حتی بدون وعده ی رفع تحریم ها به اجرا در آمده . در برجام ، دولت تعهد داد ، قدرت هسته ای را کاهش دهد تا آنها متقابلا تحریم ها را لغو کنند . دولت با عجله و زود تر از موعد و بدون تضمین بخش های اصلی توانایی هسته ای را برچید ، ولی آنها تحریم ها را برنداشتند ، رئیس جمهور، که خود ، ده ها بار برداشته شدن تحریم ها
را به ملت تبریک و تهنیت گفته و به آن افتخار کرده ، به جای مقابله غیرتمندانه با این عهد شکنی و به جای احقاق حقوق ملت و دولت و مجبور کردن طرف مقابل به انجام تعهد ، با کمال ناباوری، موضع خود را تغییر داد ،ادعای دشمن را تأیید نمود و اعلان کرد ،از اول قرار نبوده تحریم ها برداشته شود ! آیت الله جوادی آملی اعلان کردند اگر ما به تعهدمان عمل کنیم و طرف مقابل به تعهدش عمل نکند ، طبق شریعت مقدس اسلام این بردگی است . حالا فقیهان ، حقوقدانان و دلسوزان ملت باید پاسخ دهند اگر یک رئیس جمهور پیمان خود را بشکند ، قسم خود را زیر پا گذارد. نام این عمل چیست؟ این اقداماتی که مشاهده می کنیم ، خطاهای عادی و معمولی نیست ،
آنقدر فاحش است که فریاد برخی از مدافعان دولت هم که وجدان بیدارتری دارند بلند شده . برخی از آنها از این که برجام را تأیید کرده اند اظهار پشیمانی کرده در صدد اعاده ی حیثیت خویش اند . قطعا دولت به طور بنیادین دچار خطا در محاسبه است و تردید نباید کرد که همچون دوران ریاست جمهوری اول ، عناصر نفوذی دشمن ،
فعال شده اند . دستگیر شدن برخی از آنها به اتهام جاسوسی و شباهت مواضع دولت با مواضع آمریکا در مسائل اخیر ، گواه این ادعا است . اما هنوز فرصت باز گشت و اصلاح وجود دارد . اگر چه فقط چند ماه تا پایان دوره دولت باقی مانده و فرصت های گرانبهایی از دست رفته ولی مردم ایران بزرگوارند و اگر دولت ، با صداقت ، مسیر خطرناک سه سال گذشته را که عملا موجب رکود اقتصاد ی و تضعیف قوای دفاعی کشورشده و دشمن را برای باج خواهی و تجاوز جری کرده ، تغییر دهد و هشدارهای
مکرر رهبر عزیزمان و مراجع بزرگوارتقلید را که گاه با واژه های سنگین خیانت و دیاثت همراه بوده بشنود و بیدار شود و در مسیر درست حرکت کند ، مردم طور دیگری داوری خواهند کرد . دولت مطمئن باشد اگر مسیر خود را اصلاح کند ، و موضع استقلال و عزت در مقابل آمریکا اتخاذ کند ، اگرچه حمایت آمریکا و هم پیمان های
آمریکا را از دست خواهد داد ، اما ، تنها نخواهد ماند ، و برای موفقیت در انتخابات محتاج گروهک های بد نام و ور شکسته ی داخلی و خارجی نخواهد شد . ملت ، با تمام توان به کمک دولت خواهد آمد و در مقابل آمریکا و تحریمها و تهدید هایش از دولت حفاظت خواهد کرد . این اتحاد دولت و ملت ،واین اتکای دولت به ملت ، نه تنها بزرگترین پشتوانه دولت در هرصحنه و در هر انتخابات است ، بلکه جانمایه توسعه اقتصاد و رونق پایدار و رسیدن به قله های شکوفایی است ، ولی اگر همان راهبرد غلط گذشته امید بستن به آمریکا و غفلت از ظرفیت های داخل ادامه یابد و همچنان تاکتیک عقب نشستن و امتیاز دادن ، در دستور کار باشد ،
ملت آگاه و نمایندگان غیور ملت در جهت تحقق منویات رهبری ، تکلیف شرعی و ملی خود در قبال دولت را انجام خواهند داد.
فریب در سایه آتشبس فرضی
محمدحسین محترم در روزنامه
کیهان آورده است؛
بالاخره پس از ماهها مذاکره ، آتشبس توافقی روسیه و آمریکا در سوریه از دوشنبه شب گذشته به اجرا گذاشته شد. محتوای این توافق شامل 5 سند می باشد که جزئیات آنها کاملاً روشن نیست، اما بر اساس آنچه منتشر شده این توافق نکات مهم و ابهامات فراوانی دارد که آن را فرضی مینمایاند و راه را برای فریبکاری و سوءاستفاده آمریکا و کشورهای حامی تروریستها از آتشبس فراهم میکند. لذا :
اول؛ این توافق در ماههای پایانی حضور اوباما در کاخ سفید و بر اساس نیاز دموکراتها در عرصه سیاسی به دستاوردی دیپلماتیک، برای استفاده در رقابتها و تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری تنظیم شده است. چنان که سخنگوی کاخ سفید بعد از توافق تاکید کرده «این توافقنامه به شکلی تنظیم شده که همه اهداف ما را محقق میکند» و سخنگوی وزارت خارجه آمریکا یک روز قبل از اعلام توافق آتشبس نیز صریحا اعلام کرده بود «درصورتی که همه اهداف و خواستههای واشنگتن محقق نشود، آمریکا هیچ توافقی را نخواهد پذیرفت».
دوم؛ تجربه سالهای اخیر نشان داده هر زمان که ارتش سوریه به پیروزیهایی میرسد و تروریستها در مخمصه قرار میگیرند و راه فراری ندارند، حرکات و تلاشهای آمریکا برای برقراری آتشبس شروع میشود تا فضایی برای تجهیز بیشتر تروریستها فراهم شود و دور جدیدی از حملاتشان را آغاز کنند. به همین دلیل توافقات قبلی با فریبکاری و بدعهدی آمریکا و سوءاستفاده گروههای تروریستی به شکست انجامید و حاصلی برای مردم سوریه نداشت.
سوم؛ در این توافق هم هدف آمریکا کمکرسانی و امداد به مردم سوریه نیست بلکه منظور کمک به تروریستهای محاصره شده در حلب با غیرنظامی شدن و باز شدن جاده کاستیلو برای تردد آزاد تروریستها از شرق حلب و فرار آنها به دیگر مناطق و جایگزین کردن تروریستها با نیروهای تازه نفس و تجهیزات جدید است مثل آنچه که با بدعهدی و سوءاستفاده آمریکاییها در خان طومان رخ داد. چنان که خبرگزاری فرانسه یک روز قبل از اجرای آتشبس از تلاش محرمانه سازمان جاسوسی آمریکا برای کمک تسلیحاتی بیشتر، به برخی از گروههای تروریستی در سایه آتشبس جدید از طریق کشورهای همسایه سوریه خبر داد. موضوعی که قبل از این ریچارد بلاک سناتور ایالت ویرجینیا به آن اذعان کرده بود.
چهارم؛ یکی از ابهامات اساسی توافق آتش بس جدید توقف حملات هوایی سوریه علیه تروریستها است. سؤال این است که چگونه میتوان پذیرفت یک دولت قانونی علیه گروههای تروریستی که تمامیت ارضی ، امنیت و منافع ملی و حاکمیت کشورش را آماج حملات و تهدیدات خود قرار دادند، مجبور به توقف حملات هوایی و مبارزه با تروریستها شود؟ سؤالی که جان کربی سخنگوی خارجه آمریکا به صراحت پاسخ آن را داده است: «هدف این است که نیروی هوایی سوریه محدود شود تا نتواند مواضع مخالفان (تروریستها) را هدف قرار دهد». قطعاً هدف، زمینگیر کردن نیروی هوایی ارتش سوریه و مقدمهای برای توقف حملات زمینی و حذف نیروهای مردمی در مبارزه با تروریستها در توافقات بعدی است، درخواستی که آمریکا در عراق به دنبال آن است. گرچه لاوروف نهم شهریور زمانی که جان کری از همکاری هوایی مشترک آمریکا و روسیه در سوریه سخن میگفت، تاکید کرده بود این همکاری به معنی کنارگذاشتن نیروی هوایی سوریه نیست. حال باید منتظر ماند تا دلیل پذیرش پیشنهاد توقف حملات هوایی سوریه توسط روسها روشن شود.
پنجم؛ انجام حملات هوایی مشترک آمریکا و روسیه علیه تروریستها بدون هماهنگی و همکاری با سوریه از دیگر ابهامات توافق جدید آتشبس است. این که کشوری از بیرون، داخل خاک یک کشور بدون درخواست و اطلاع دولت مرکزی و قانونی آن کشور و بدون همکاری و هماهنگی عملیات نظامی انجام دهد، هم نقض قوانین بینالمللی و هم نقض حاکمیت ملی یک کشور است. به نظر میرسد روح این توافق از یک سو به رسمیت نشناختن دولت قانونی سوریه از سوی آمریکا و اصرار واشنگتن به حذف بشار اسد در شرایط مناسب است و از سوی دیگر آمریکا با این توافق قصد دارد به حضور غیرقانونی خود در سوریه مشروعیت ببخشد.
ششم؛ ابهام مهم دیگر این توافق همچون توافقهای قبلی که به شکست انجامید، این است که ضمانت اجرایی آتشبس چیست؟ بر همین اساس تناقض آمریکا در تفاوت قائل شدن بین تروریستها نیز از دیگر موارد ابهام این توافقنامه است که ضمانت اجرایی آتشبس را زیر سؤال میبرد. همزمان با اعلام آتشبس، گروه تروریستی احرارالشام که آمریکا حاضر نیست نام آن را در فهرست گروههای تروریستی قرار دهد، به کمک گروه تروریستی فتحالشام یا همان جبهه النصره در جنوب سوریه، در قنیطره عملیاتی تحت عنوان قادسیه جنوب را با پشتیبانی حملات هوایی و آتش توپخانه رژیم صهیونیستی آغاز کردند.
هفتم؛ آمریکا در این توافق تمام راههای نقض عهد و فریبکاری را برای خود باز گذاشته است. سؤال این است که چرا در توافق از همان ابتدا بر آتشبسی دائمی و پایدار تاکید نشده است؟ چون : 1- همین که آمریکاییها پیشنهاد دادند ابتدا 24 ساعت و بعد 48 ساعت و نهایتاً یک هفته آتش بس را تمدید میکنند ، نشان میدهد آنها به دنبال تحقق آتشبس واقعی و پایان درگیریها در سوریه نیستند. 2- جان کری در رویکردی فریبکارانه گفته اگر آتشبس یک هفته دوام بیاورد، نیروهای آمریکایی حاضرند با ارتش روسیه همکاری کنند. 3- در توافق قید شده هر زمان هر یک از طرفین احساس کنند آتشبس نقض شده، میتوانند توافقنامه را ترک کنند. 4- در توافق همچنین تاکید شده هواپیماهای سوریه بر فراز مناطقی که جبهه النصره و داعش با دیگر گروههای تروریستی که آمریکا آنها را مخالفان مشروع و میانهرو میخواند، همزمان حضور داشته باشند، نمیتوانند عملیات انجام دهند. این یعنی اینکه آمریکا قصد دارد به بهانه حضور گروههای تروریستی به اصطلاح میانهرو، مانع مبارزه ارتش سوریه حتی علیه داعش و النصره شود. 5- برهمین اساس جان کری از قبل توپ را در زمین سوریه انداخته و تاکید کرده اگر دولت سوریه تروریستها را هدف قرار دهد، ما آتشبس را ادامه نخواهیم داد. لذا به نظر میرسد هدف آمریکا، از یک طرف، یک هفته فرصت طلایی برای تجهیز تروریستها و دادن نفس تازه به آنهاست تا با اتمام آتشبس و یا نقض آن، تروریستها به جنایات خود ادامه دهند، و از طرف دیگر از ادامه همکاری با روسیه در مبارزه با داعش و النصره خودداری کند.
هشتم؛ فریبکاری آمریکا در این توافق آنجا به اوج خود میرسد که از یک طرف عنوان شده این توافق شامل گروههای تروریستی داعش و جبهه فتح الشام (جبهه النصره) نمی شود، و از طرف دیگر گفته شده در این توافق سوریه حق حملات علیه دیگر گروههای تروریستی از جمله احرارالشام که واشنگتن آنها را میانهرو میخواند، را ندارد! معنی این سخن این است که آتشبس یک آتشبس یکطرفه از سوی دولت سوریه خواهد بود.!
نهم؛ نکته مهم مغفولِ توافق جدید این است که هیچ اشارهای به حضور نظامی ترکیه در خاک سوریه و توقف عملیات نظامی این کشور نشده است. موضوعی که میتوانست و میبایست حداقل در مقابل توقف حملات هوایی ارتش سوریه علیه تروریستها مورد درخواست روسها قرار میگرفت . لذا احتمال میرود نیروهای نظامی ترکیه نیز با سوءاستفاده از غیرنظامی شدن جاده کاستیلو به بهانه مبارزه با داعش که شامل این توافق نمیشود، به سمت حلب حرکت کنند.
دهم؛ این آتشبس در حالی از سوی روسیه به یک توافق و سند تعبیر شده که آمریکا از آن بهعنوان یک برنامه کاری یاد کرده و سازمان ملل هم با کمی اغماض آن را تفاهم نامه خوانده است. در این آتشبس باید گفت احتمالا روسها دوباره فریب آمریکاییها را خوردند و از تجربه گذشته درس لازم را نگرفتند چرا که این توافق نه تنها برای مردم سوریه و محور مقاومت نتیجهای نخواهد داشت بلکه برای خود روسها هم دستاوردی نخواهد داشت، نکته مهم اینجاست در حالی که لاوروف بر بیاعتمادی عمیق به آمریکا تاکید کرده و خواستار برطرف کردن این بیاعتمادیها از سوی آمریکاییها شده ، جان کری در پاسخش گفته «مبنای این توافق اعتماد نیست»! ، که نشان میدهد آمریکا در پی عملیات فریبکارانه و سوءاستفاده از اجرای آتشبس است. لذا یک واقعیت اساسی در سوریه تجربه شده که هر تلاشی برای پایان دادن بحران سوریه با ورود فریبکارانه و بدعهدی آمریکا بینتیجه میماند و این همان نکتهای است که بشار است بعد از نمازعید قربان در بازدید از منطقه آزاد شده داریا بر آن تاکید کرد که: «بدون اعتماد به کمکهای خارجیها به مبارزه با تروریسم ادامه میدهیم».
اما سرنگونی جنگنده اف 16 و پهپاد رژیم صهیونیستی در جنوب قنیطره و در عمق خاک سوریه ، توسط پدافند هوایی این کشور تأثیر قابل توجهی بر معادلات جنگ گذاشته و پیام قاطع و روشنی به آمریکا داد که سوریه هیچگاه چنین تحمیلی را نمیپذیرد و این ارسال پیام در صحنه عمل یک روز بعد از هشدار بشار اسد در روز عید قربان رخ داده که: «ارتش سوریه در برابر نقض حاکمیت و تمامیت ارضی کشورش سکوت نمیکند و بیکار نخواهد نشست».
برجام در سه فاز
پویا جبل عاملی در روزنامه
دنیای اقتصاد آورده است؛
رویکرد سرمایهگذاران و فعالان خارجی پس از امضای برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) را میتوان در سه فاز متفاوت صورتبندی کرد. مرحله اول از زمان امضای برجام تا روز اجرای آن بود. در این فاز، شرکتهای اروپایی با چنان وجدی به اقتصاد ایران نگریستند که انتظارات را از اثرگذاری برجام به حداکثر رساندند. دورهای که کشورهای مختلف در صف بودند تا هیاتهای تجاری خود را به تهران برسانند.
برخی از این هیاتها آنچنان بزرگ بودند که رکوردهای تازهای را در تجارت خارجی آن کشورها به ثبت رساندند. از تابستان سال گذشته تا اواخر پاییز کمتر روزی را میشد در برنامه کاری نهادهای اقتصادی دولت سراغ گرفت که متاثر از سفر این هیاتها نباشد. میشد کاملا احساس کرد کشورهای اروپایی به هیچرو حاضر نیستند سرزمین تازه کشف شده برای سرمایهگذاری را به رقیب واگذارند. آنها چون جویندگان طلا میخواستند هر چه زودتر به این سرزمین بکر پاگذارند و شرایط آن را ارزیابی کنند و پس از آن آستینها را بالا زنند. این هیجان از چشم رسانهها و عموم پنهان نماند و انتظارات از اثرگذاری برجام را که حتی پیش از امضای برجام بالا بود باز هم بیشتر کرد. از منظر بسیاری تاریخ روابط اقتصادی ایران با جهان دچار دگرگونی شده بود.
اما از لابهلای همین مذاکرات هیاتها میشد درک کرد که وقتی جویندگان طلا فرودگاه امام خمینی را ترک میکنند، برداشتی متفاوت نسبت به روز اول سفر خود دارند. آنان در مییافتند که باوجود حرکت روبه جلو در برجام، نهادها و وزارتخانههای اقتصادی، آنچنان آماده یک تحول نبودند و شاید اصلا راهکار آن را نمیدانستند؛ عدمتعادلی آشکار در استراتژی طرف ایرانی. فراتر از این، با وجود تمایل شدید دول غربی و فعالان اقتصادی این کشورها برای کار در ایران، بانکها مردد بودند.
فاز دوم از روز اجرای برجام آغاز شد. در حالی که تحریمها برداشته شده بود و تفاهمنامههای بسیاری امضا شده بود اما در عمل، تحول به آرامی انجام میگرفت؛ در این بین بخش نفت و گاز بهواسطه برداشته شدن سقف خرید از ایران، با سرعت به فکر بازپسگیری سهم خود از بازار بود و به این هدف نیز نائل آمد و رشد اقتصادی ایران پسابرجام را رقم زد، اما هنوز بخشهای دیگر تغییر محسوسی را تجربه نمیکردند. علت نیز معلوم بود: بانکهای بزرگ اروپایی مردد بودند. تردیدی که طی چند ماه چون موجی سینوسی، امیدواریها نسبت به برجام را در داخل کاهش داد.
بسیاری از صادرکنندگان و سرمایهگذاران اروپایی قصد داشتند کسبوکار خود را در ایران آغاز کنند، اما بانکهایی که باید این فعالیتها را پوشش میدادند، شانه خالی میکردند. فراتر از موضوع همکاری با سیستم بانکی ایران که با معیارهای بینالمللی فاصله داشت و نیاز بود تا سیاستگذاران ایرانی برای آن کاری کنند، بانکدارهای اروپایی منتظر تایید و سیگنالهای قویتری از سوی وزارت خزانهداری آمریکا بودند. در همین زمان بود که جمله «تقریبا هیچ» رئیسکل بانک مرکزی نقل مجالس و نوشتههای منتقدان شد و حتی نظرسنجیها نیز نشان میداد که در بهار امسال، طرفداران برجام به پایینترین سطح خود رسیده بودند؛ هر چند هنوز این طرفداران، اکثریت رایدهندگان را به خود اختصاص میدادند.
اما طی چند ماه اولیه از روز اجرا، هر چه زمان گذشته است، منافع اقتصادی محسوس برجام بیشتر و امیدواری نسبت به موفقیت آن بیشتر شده است. شاید بتوان این دوره را فاز سوم پس از امضای برجام نام نهاد؛ جایی که موج سینوسی برجام، روند صعودی به خود گرفته است. در این دوره است که مشخص شده، ایران توانسته سهم خود را از بازار نفت بازیابد. چند بانک بزرگ اروپایی، روابط کارگزاری خود را با سیستم بانکی شروع کردهاند و سیستم بانکی نیز از لیست سیاه بیرون آمده است. اکنون ما در ابتدای فاز سومی قرار داریم که منافع اقتصادی برجام برای عده بیشتری از شهروندان ملموس میشود. دورهای که رشد اقتصادی 4/ 4 درصدی رخ داده، بودجه دولت مطلوبتر شده و فعالان اقتصادی دنیا، با برگزاری همایشهای مختلف و تحقیقات گسترده و با اطمینان بیشتر آرام آرام وارد ایران میشوند. آمار افزایش ملموس اجاره املاک از سوی شرکتهای خارجی خود نوید فاز تازه برجام است.
البته همگان میدانند که ایران بهشت سرمایهگذاران خارجی نخواهد شد؛ زیرا هنوز این قصد بهصورت تام وجود ندارد. همگان میدانند سقفی برای این منافع ملموس وجود دارد، اما تا آن سقف زمان بسیار است و از آن سو این امید میرود که با درک این منافع، سقف به آهستگی بالا رود، خصیصهای بدیع برای اقتصاد- سیاسی ایران. به هر رو اگر اتفاق خاص چشمگیری رخ ندهد، میتوان گفت که موج تازه سینوسی برجام این بار احتمالا نزولی نخواهد شد.
اردیبهشت 96 و انتخابات سرنوشت ساز ملت
مصطفی کواکبیان در روزنامه
مردم سالاری آورده است؛
الف- مبانی و اصول حاکم بر انتخابات
هـ- آزادی انتخابات
تاکنون در مورد اصول «صداقت»، «سلامت»، «حاکمیت قانون»، «رقابت» و «تحزب» سخن گفتیم و در این شماره میخواهیم در مورد ششمین اصل و مبنای حاکم بر انتخابات یعنی «آزادی انتخابات» نکاتی را گوشزد نمائیم.
1- «انتخابات آزاد» و یا «آزادی در انتخابات» تلازم جدی با اصل «حاکمیت قانون» دارد. به عبارت دیگر اگر «انتخابات رقابتی» بدون وجود «تحزب» مفهوم واقعی ندارد؛ و اگر «دموکراسی» بدون «انتخابات» پوچ و بیمعناست و اگر «حکومت دموکراتیک» بدون وجود «حزب» همانند «ساختمان» بدون «سقف» است؛ قطعا «انتخابات آزاد» بدون «حاکمیت قانون» نیز جز فروپاشی دموکراسی و ایجاد هرج ومرج، معنا ندارد. متاسفانه دو گروه تلقی ناصوابی از «انتخابات آزاد» دارند؛ گروه اول کسانی که فکر میکنند «آزادی در انتخابات» صرفا یک پدیده غربی است و هر کسی از «انتخابات آزاد» سخن گفت حتما وابسته به استکبار جهانی است! و گروه دوم کسانی که فکر میکنند «انتخابات آزاد» یعنی انتخابات بدون «ضوابط» و «مقررات» و «قوانین»! در حالی که مفهوم واقعی «انتخابات آزاد» یعنی برگزاری آزادانه انتخابات در چارچوب ضوابط و مقررات قاونی. بدون شک در این گونه انتخابات، همه فعالیتهای انتخاباتی و تبلیغاتی با رعایت خط قرمزهای قانونی کاملا «آزاد» است و به عبارت صریحتر «انتخابات آزاد» و «حاکمیت قانون» دو روی یک سکه میباشند.
2- نکته اساسی در موضوع آزادی در انتخابات این است که هر نوع انتخاباتی حتی در مترقیترین حکومتهای دموکراتیک دنیا نیز در چارچوب یک سلسله شرایط و مقررات قانونمند، انجام میشود و اساسا ما «آزادی مطلق انتخاباتی» در هیچ حکومت دموکراتیک نداریم. به عنوان نمونه در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نیز اشخاصی که در سوابق فعالیتهای خویش مثلا «تخلف مالیاتی» دارند نمیتوانند نامزد انتخابات شوند. آیا میتوان گفت وجود چنین شرطی ناقض آزادی انتخابات در آمریکا به شمار میرود؟ یا در بسیاری از کشورهای اروپایی برای برگزاری انتخابات پارلمانهای محلی و یا همان شوراهای استانها و شهرها، شرط و شروط قانونمند برای منتخبان و یا انتخابکنندگان وضع میشود آیا میتوان مدعی شد در این گونه موارد، انتخابات بر خلاف دموکراسی و یا برخلاف آزادی برگزار میشود!؟
3- یکی از مهمترین شاخصهای «انتخابات آزاد» همان شرایط یکسان قانونی برای تمامی «انتخابکنندگان» و «انتخابشوندگان» است. مهمترین مشکل اساسی در دموکراسیهای غیرکامل این است که در تحقق شرایط قانونی به جای برخورد قانونمند و اجرای کامل و دقیق ضوابط قانونی، شاهد برخوردهای سلیقهای و مخالف روح حاکم بر قانون هستیم چرا نباید مثلا مفهوم «رجال سیاسی» در اصل 115 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران با شاخصهای کاملا تعریف شده و قابل اندازهگیری مشخص گردد؟ متاسفانه مجمع تشخیص مصلحت نظام، طرح قانونی مصوب مجلس هشتم را که با همت و کوشش (امثال نگارنده به ثمر نشست) به مدت هفت سال بایگانی کرده است! در آن طرح حتی حداقل و حداکثر سن قانونی، میزان تحصیلات و... قانونمند شده است. راستی آیا پرسیدهایم چرا باید بالای هزار نفر برای انتخابات ریاستجمهوری، داوطلب داشته باشیم؟
چون در شرایط کنونی نه جنسیت و نه میزان تحصیلات و نه میزان سن و نه میزان تجربه و نه... اساسا مشخص نیست! و همه چیز به تصمیمگیری شورای محترم نگهبان مربوط میشود. در چنین شرایطی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و یا امثال نگارنده به راحتی و بدون هیچگونه پاسخگویی «رد صلاحیت» میشویم! ولی امثال محمود احمدینژاد و یا سعید جلیلی و یا محمد غرضی و امثالهم «رجال سیاسی» شناخته شده و «تایید صلاحیت» میگردند؟
نکته جالب در همین موضوع پیشنهاد مصوب اینجانب در مجلس هشتم بود که مثلا حداقل سن 40 سال و حداکثر سن داوطلبان ریاست جمهوری را 75 سال اعلام کرده بود اما شورای محترم نگهبان همین موضوع را رد کرد. راستی اگر آن طرح مصوب مجلس هشتم جنبه قانون میگرفت قطعا ثبتنام امثال آیتالله هاشمیرفسنجانی سالبه به انتفاء موضوع بود و دیگر هیچ نیازی هم برای پاسخگویی و ایجاد هزینه برای اعضای محترم شورای نگهبان نبود. لذا امیدواریم دلسوزان واقعی نظام مردمسالاری دینی ما «آزادی انتخابات» از طریق «حاکمیت قانون» را به جای «تصمیمگیری سلیقهای» در تمامی انتخابات در زمینه بررسی همهجانبه صلاحیتها مطمح نظر داشته باشند.
4- یکی دیگر از عرصههای مهم تحقق «انتخابات آزاد» همان «تبلیغات انتخاباتی» است. اگر قانونا ائمه محترم جمعه حق ندارند از کاندیدای خاص جانبداری کنند و اگر اساسا تریبون نماز جمعه و یا مراکز عمومی نباید به نفع یک جناح خاص سیاسی مصادره شود و اگر درب مساجد، تکایا و اماکن مذهبی باید به طور یکسان به روی همه نامزدهای انتخاباتی باز باشد. اگر صدا و سیما نباید جانبدارانه عمل کند و اگر نهادهای اجماعی و سازمانهای عمومی و حکومتی باید کاملا بیطرف بمانند و مثلا نظرسنجیهای جهتدار منتشر ننمایند و اگر قرار نیست برای تبلیغات، امکانات عمومی و بیتالمال به کار گرفته شود و اگر زمان تبلیغات را باید همه نامزدهای انتخاباتی به صورت یکسان رعایت کنند و دهها اگر و اگرهای دیگر... همه باید به گونهای باشد که افکار عمومی هیچگونه «تحمیل انتخاباتی» احساس ننموده و همه نامزدها کاملا از آزادی در انتخابات بهرهمند باشند.
5- «آزادی اجتماعات انتخاباتی» از دیگر وجوه «انتخابات آزاد» است. چرا باید عدهای آزاد باشند که حتی بدون مجوز قانونی و حتی ماهها قبل از انتخابات «اجتماعات انتخاباتی» داشته باشند و عدهای دیگر حتی در زمان قانونی انتخابات نتوانند بدون مزاحمت به اصطلاح نیروهای خودسر «تجمع قانونی» داشته باشند؟ آیا وزارت کشور نباید تضمینکننده امنیت و برگزاری آزادانه «تجمع قانونی» برای همه نامزدهای انتخاباتی به صورت یکسان باشد؟ نگارنده در زمان قانونی هفته تبلیغات انتخاباتی مجلس دهم در یکی از مساجد جنوب تهران با پدیده گاز اشکآور! مواجه شد و تا امروز هم هیچ پاسخ منطقی و قانونی از هیچکدام از مراجع ذیصلاح دریافت نکرد!البته جنبههای دیگری هم از مبحث مربوط به «انتخابات آزاد» وجود دارد که از حوصله خوانندگان محترم و این نوشتار خارج است و لذا به همین چند نکته پیش گفته بسنده میکنیم.
در انتظار تصمیم سیاسی
احمد حاتمییزد در روزنامه
شرق آورده است:
پیشرفت روابط معمول میان بانکهای ایرانی و بانکهای خارجی، پس از برجام همچنان با مانعتراشی ایالات متحده مواجه بوده و در نتیجه سرعت کافی را نداشته است. گرهی که بهتازگی در ماجرای برداشت پول از حساب شرکت ملی نفت در انگلستان به وجود آمد، از تداوم نگرانی بانکهای اروپایی و برقرارنشدن روابط معمول بانکی با بانکهای اروپایی حکایت میکند؛ البته چند بانک در آلمان و ایتالیا همکاریهایی را آغاز کردهاند؛ اما سطح مبادلات به ارقام بالا نزدیک نشده و مانع اصلی ناهماهنگی لازم در ایالات متحده است. به نظر میرسد تنها راهحل، مسئله پیگیری و فشار دکتر ظریف، بخشهای مختلف وزارت خارجه و سایر دستگاههای ذیربط بر کشورهای ١+٥ برای انجام تعهدات خود در سند برجام و اتخاذ یک تصمیم سیاسی در سطح ایالات متحده باشد.
بهتازگی رئیس سازمان انرژی اتمی نیز دیداری با مقامات وزارت خزانهداری انگلستان داشته است که در راستای یادآوری تعهدات طرفهای مقابل بیتأثیر نیست؛ مسئله اینجاست که سه کشور اروپایی آماده برقراری روابط معمول بانکی هستند؛ اما درباره موضع آمریکا در این زمینه نگرانی دارند. وزیر خارجه ایالات متحده در چند موضعگیری رسمی، بر نبود مانع برای برقرارشدن روابط بانکی با ایران تأکید کرده است؛ اما مسئله اصلی، موضع سازمان کنترل داراییهای مالی خارجی وزارت خزانهداری ایالات متحده «OFAC» است که بهدلیل وجود تحریمهای غیرهستهای، همچنان دراینباره چراغ سبز نشان نداده است.
برخی تحلیلهای اخیر به ارتباط این کارشکنی با انتخابات ریاستجمهوری آمریکا اشاره میکند که به نظر نمیرسد چندان مسموع باشد، زیرا ممکن است پس از انتخابات ریاستجمهوری آمریکا، فضا در مقایسه با امروز نامساعدتر هم شود. درعینحال حضور هرچهبیشتر شرکتهای بزرگ اروپایی در حوزههای نفت، گاز و نیروگاهی در پروژههای ایران میتواند یک عامل فشار جدی از سوی آن شرکتها بر دولتها و بانکهای بزرگ خارجی برای برقراری روابط معمول بانکی باشد.08122/