به گزارش گروه بینالملل خبرگزاری فارس، کمتر از یک هفته تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری آمریکا زمان باقی مانده است؛ انتخاباتی که به یکی از جنجالیترین فرایندهای سیاسی در تاریخ ایالات متحده تبدیل شده است. بسیاری هیلاری کلینتون را پیروز قطعی این انتخابات میدانند، این در حالی است که دونالد ترامپ از هم اکنون امکان تقلب در انتخابات را به طور علنی مطرح و اعلام کرده است که در صورت شکست، نتیجه انتخابات را نخواهد پذیرفت. در عین حال اقدام اخیر رئیس اف.بی.آی در به جریان انداختن پرونده ایمیلهای کلینتون، از محبوبیت نامزد دموکراتها کاسته است.
در همین رابطه، خبرگزاری فارس گفتوگویی داشت با «آبایومی آزیکیوی» که به عنوان سردبیر سایت Pan-African فعالیت میکند. این سایت در سال 1998 تاسیس شد و مقالاتی را درباره مسائل سیاسی آمریکا در مجلات و نشریات مختلف آمریکایی و بین المللی منتشر کرده است.
در ادامه متن این مصاحبه آمده است:
1) دلیل ظهور پدیدههایی مانند دونالد ترامپ و برنی سندرز در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا چیست؟
در مسیر تفکر مردم ایالات متحده درباره سیاست و سیستم استیلای دو حزب عمده این کشور تحولات وجودی در حال رخ دادن است. بسیاری از مردم در بخشهای مختلف کارگری و طبقه متوسط جامعه نسبت به وضعیت کشور ناراضی هستند. دلیل عمده و اصلی این مسئله بروز بحران اقتصادی گستردهای است که گریبان نظام سرمایهداری را در طول دهه گذشته گرفت.
میلیونها نفر از اعضای خانواده کارگران خانههای خود را از طریق قانون سلب مالکیت از دست دادند و به بانکها واگذار کردند. بسیاری دیگر نیز از کار اخراج شدهاند، افراد بسیاری دستمزد ناچیزی از محل کار خود دریافت میکنند و بسیاری دیگر نیز بیکار هستند. دو حزب جمهوریخواه و دموکرات هیچ اقدامی برای بهتر شدن این وضعیت انجام ندادهاند. چیزی که در این میان اتفاق افتاده است، نجات بانک ها، شرکتهای بیمه و شرکتهای تولید خودرو است که از بحران اقتصادی سال 2008 و 2009 جان به در بردهاند. در حالی که برای مردم هیچ راه نجاتی وجود نداشته است.
آن افرادی که خانه و شغل خود را در نتیجه اقدامات نابخردانه شرکتهای بزرگ از دست دادهاند، در عوض هیچ چیزی به دست نیاوردهاند که جبران این وضعیت باشد.
برنی سندرز، سناتور ایالت ورمونت در یکی از سخنرانیهای خود درباره این نارضایتی که در میان اعضای طیف چپ وجود دارد، سخنرانی کرد و خود را به عنوان نماینده آنان نشان داد. دونالد ترامپ هم که یک نجیبزاده و شاغل در امر املاک و مستغلات است، به شاخه راست جمعیت ناراضیان تعلق دارد و درباره مهاجرت ها و افراد هدفی که منابع داخلی کشور از آنها دریغ شده است، سخن میگوید. هم ترامپ و هم سندرز از معاهده تجاری منعقد شده میان کشورهای آمریکای شمالی موسوم به نفتا (توافق نامه تجارت آزاد آمریکای شمالی) انتقاد کرده و گفتهاند که این توافقنامه منجر به از بین رفتن میلیونها فرصت شغلی شده است. این رویه میراث روسای جمهوری چون بیل کلینتون، جرج دبلیو بوش و باراک اوباما است.
2) به چه دلیل تاکنون فرد مستقلی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به پیروزی نرسیده و یا امکان پیروزی فرد مستقل در این انتخابات در آینده نیز وجود ندارد؟
خوب، باید بگویم که سندرز از اعضای حزب دموکرات نیست و خود را یک سوسیال دموکرات مستقل میداند، اگرچه به دنبال کسب نامزدی در همان ساختار موجود بود. تلاشهای وی به واسطه دسیسههای لایههای مختلف حزب دموکرات خنثی شد. این مسئله به ویژه در دوران برگزاری کمپینهای انتخاباتی اصلی در بسیاری از ایالات مشهود بود، به طوری که در این ایالتها در زمینه رقابت میان انجمنهای حزبی به سود کلینتون تقلب صورت گرفت.
برای مثال قوانین موجود در نیویورک به طور عمده به گونهای طراحی شد که از بابت پیروزی کلینتون در این ایالت اطمینان حاصل شود، به گونهای که هزاران نفر از مردم این ایالت به واسطه این قوانین محدودکننده از حق خود برای شرکت در انتخابات محروم شدند و یا بسیاری از رای دهندگان از روند رایگیری حذف شدند.
کنوانسیون ملی دموکراتها نوعی از مبارزات جناحی را در این انتخابات تجربه کرد که از سال 1968 تاکنون هرگز در این سطح به خود ندیده بود، جایی که در آن شکاف موجود میان اعضای حزب به دلیل مسائلی چون زیر سوال رفتن دخالت آمریکا در ویتنام، جنبشهای آزادیخواه سیاهپوستان آمریکایی و دیگر مسائل ایجاد شده بود. ترامپ میگوید که وی یک جمهوریخواه است، اما هرگز در ایالات متحده در لیست جمهوریخواهان قرار نگرفته است. وی فردی است که ظاهرا در خیابانها حضور یافته و ناگهان با حمایت جمعی از جمهوری خواهان رده متوسط و عادی آمریکا و افراد مستقل در این کشور مواجه شده است.
طبقه حاکم آمریکا در حالی از سیستم سیاسی سرمایهداری دو حزبی حمایت میکند که کنترل هر دو گروه در اختیار وال استریت، شرکتهای چندملیتی و پنتاگون باشد. دیگر احزاب آمریکا مانند سبزها، لیبرترین و غیره نیز معمولا در این سیستم توسط رسانههای عمده نادیده گرفته میشوند. در عین حال این احزاب مستقل برنامه و راهبرد مشخصی ندارند که بتواند دهها میلیون رایدهنده را که حضور آنان برای تاثیر گذاری حقیقی بر روی سیستم سیاسی آمریکا نیاز است، به حرکت وا دارد.
3) ترامپ درباره احتماب بروز تقلب در نتایج انتخابات ابراز نگرانی کرده است. آیا اساسا احتمال بروز تقل در انتخابات آمریکا وجود دارد؟
در تاریخ موارد متعددی از برگزاری انتخابات جعلی و تقلب در انتخابات آمریکا وجود دارد. با این وجود معمولات این مسئله از سوی راستگرایان رخ میدهد. انتخابات 1876 که منجر به نابودی طرح بازسازی فدرال در آمریکا شد، به عنوان یکی از مواردی مطرح است که در آن بینظمی و بیقانونیهای بسیاری صورت گرفت. در سال 2000 نتایج انتخابات از سوی جمهوریخواهان در ایالت فلوریدا دزدیده شد. دهها هزار رای در این ایالت هرگز شمارش نشد و این دادگاه عالی بود که حکم صحت نتایج انتخابات را صادر کرد و در نتیجه پیروزی در انتخابات از آن جرج دبلیو بوش شد. چهار سال بعد و در سال 2004 نیز نتایج انتخابات در ایالت اوهایو از طریق تقلب در شمارش آرا، جلوگیری از دستیابی به آرای الکترال کافی و ارعاب افراد دستکاری شد.
اکنون نیز کاملا واضح است که بدنه حاکم آمریکا خواهان پیروزی هیلاری در انتخابات هشتم نوامبر هستند. روزنامههای اصلی و وابسته به جریان عمده آمریکا مانند نیویورک تایمز، واشنگتن پست و شبکههای تلویزیونی مانند سی.ان.ان و ان.بی.سی تقریبا بر اساس خط مشی خود هر اقدام ممکنی را انجام می دهند تا پیروزی کلینتون در انتخابات تضمین شود. هر دو نامزد منفور بسیاری از رای دهندگان هستند. این مسئله نشاندهنده پتانسیل موجود برای ایجاد سازمانهای سیاسی جدید در آمریکا است که میتوانند به طور موثر سیستم موجود را به چالش بکشند.
4) آیا مکانیسم روشنی برای نظارت بر روند انتخابات و صحت نتایج انتخابات آمریکا وجود دارد؟
نه، چنین مکانیسمی وجود ندارد، زیرا انتخابات توسط ایالتها و شهرداریها اداره میشود. البته یک مرکز نظارت بر روند رای گیری در کشور وجود دارد. بنابراین مقامات مسئول برگزاری انتخابات در سطح ایالتی میتوانند در روند شمارش آرا دستکاری کنند، همان طور که این مسئله در سال 2000 در فلوریدا و در سال 2004 در اوهایو رخ داد.
5) آیا نمونهای از تردیدها درباره صحت نتایج در انتخابات های گذشته سراغ دارید؟
بله، انتخابات برگزار شده در سالهای 2000 و 2004 نمونههای روشنی در این باره محسوب میشوند. مردم ایالات متحده از مشارکت در روند سیاستهای مبتنی بر جامعه محوری خسته شدهاند. سیستم موجود باعث ترویج این باور شده است که رای دادن برابر با دموکراسی است. اما با توجه به اینکه دو حزب عمده طبقه حاکم به وال استریت و پنتاگون وابسته هستند، رای دادن در بسیاری از موارد از درجه اعتبار ساقط است و سیستم موجود موجب سوءاستفاده از مردم و سرکوب ملت شده است. درباره اعتبار و درستی سیستم سرمایه داری هیچ بحثی تاکنون مطرح نشده است. نه ترامپ و نه کلینتون هیچ یک با نظامیگری و یا سیاست امپریالیستی ایالات متحده مخالفتی نداشتهاند.
این وضعیت نسلکشی آمریکا ادامه خواهد داشت، مگر آنکه مردم برای تغییر سیستم و نظام جنگاوری و تغییر حکومت آمریکا به پا خیزند. ضروری است که آن دسته از سیستم های سیاسی و اقتصادی آمریکا که مسئول بروز فجایع متعدد در افغانستان، عراق، هائیتی، لیبی، سوریه، یمن، سودان، کلمبیا و دیگر مناطق ژئوپلیتیکی جهان هستند، به دلیل این اقدامات خود مورد سرزنش و ملامت قرار گیرند. آن بخش از طبقه حاکم که منافع آنان موجب غارت شهرهای ایالات متحده و در نتیجه بیخانمانی، فقر و درگیری نژادی میان افراد شده است، باید در برابر اقدامات خود پاسخگو باشند. آنان به دلیل آسیبها و خساراتی که باعث شدهاند، به مردم متاثر از این خسارتها و آسیب ها بدهکارند و باید به آنان تاوان دهند.
انتهای پیام/ق