چکیده
تولید غیرصیانتی از میدان فوقعظیم و مشترک پارس جنوبی-گنبد شمالی لطمات جدی و جبرانناپذیری برای ایران و قطر به همراه دارد. متأسفانه دو کشور ایران و قطر علیرغم وجود راهبردهای متعارف بهرهبرداری از میادین مشترک در معاهدات بینالمللی، تاکنون برای استفاده از این راهبردها جهت رعایت اصول و موازین تولید صیانتی اقدام جدی ننمودهاند.
برای دستیابی به راهبرد عملی و قابل اجرا پیشنهاد شده است که از الگوی عقلایی در تصمیمگیری استفاده شود تا در صورت تأمین شرایط و مفروضات این الگو، توانایی اتخاذ تصمیم مشترک از سوی دو کشور برای مدیریت مشترک این میدان در راستای دستیابی به تولید صیانتی فراهم شود. برای تحقق این هدف ضروری است هر دو کشور، اصلاحات اساسی در حقوق نفت و گاز خود ایجاد نمایند. از این رو، پس از شناسایی نقاط ضعف در نظام حقوقی نفت و گاز هر دو کشور، برخی اصلاحات مورد نیاز پیشنهاد شده است.
کلیدواژگان
تولید صیانتی؛ میدان مشترک پارس جنوبی-گنبد شمالی؛ راهبردهای متعارف بهرهبرداری از میادین مشترک؛ الگوی عقلایی در تصمیمگیری
1- مقدمه
اقتصاد جهانی در وضعیت کنونی و قطعاً در چشمانداز بلندمدت، به انرژی فسیلی و به ویژه نفت و گاز وابسته است و هنوز کاربرد فناوریهای جدید نتوانسته است استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر را با قابلیت اتکا و در حد رقابت و یا جایگزینی برای نفت و گاز نوید دهد، به ویژه آنکه طیف گستردهای از مشتقات نفتی و محصولات پتروشیمی از نفت و گاز بهدست میآید. از اینرو، توسعه مخازن نفت و گاز از اهمیت زیادی برخوردار است. به گزارش آژانس بینالمللی انرژی[3] در سال 2014، تقاضای انرژی تا سال 2040 میلادی حدود 37 درصد رشد خواهد کرد و در این میان، سهم گاز طبیعی و سوختهایی که آلایندگی کمتری ایجاد مینمایند بیشتر خواهد بود. تولید جهانی گاز طبیعی در سال 2040 به 5400 میلیارد متر مکعب خواهد رسید هرچند سهم قابل ملاحظه منابع گازی غیر متعارف را نمیتوان از نظر دور داشت که طی دوره 2014 تا 2040، از 17 درصد به 31 درصد افزایش خواهد یافت.
بر اساس گزارش آژانس بینالمللی انرژی، دستیابی به این رشد از منظر کفایت منابع گازی قابل حصول است اما نیاز به سرمایهگذاری انباشتی بیش از 11 تریلیون دلار در زنجیره عرضه گاز در شرایط عدمقطعیت ناشی از قیمتگذاری داخلی و منطقهای، یک چالش جدی در این زمینه ایجاد مینماید.
بزرگترین میدان گازی جهان در خلیجفارس و مرز مشترک دو کشور ایران و قطر واقع شده است. این میدان فوقعظیم، در طرف ایران به میدان پارس جنوبی و در طرف قطر به میدان گنبد شمالی[4] معروف است. تقریباً تمامی ذخایر گاز اثبات شده قطر و همچنین قریب به نیمیاز ذخایر گاز اثبات شده ایران در این میدان قرار دارد (غفاری، 1392). میدان فوق عظیم مشترک پارس جنوبی- گنبدشمالی[5] 9700 کیلومتر مربع وسعت دارد که حدود 3700 کیلومتر مربع آن در ایران و مابقی در قطر قرار دارد. حجم گاز درجای اولیه در هر دو بخش مخزن 51 تریلیون متر مکعب و مایعات گازی درجای آن 50 میلیارد بشکه است.
حجم گاز درجای بخش ایرانی حدود 14 تریلیون متر مکعب و میزان میعانات گازی آن حدود 18 میلیارد بشکه برآورد گردیده است. طی سالیان گذشته، دو کشور ایران و قطر بخش قابل توجهی از تقاضای داخلی خود به انرژی را از طریق تولید گاز از این میدان فوقعظیم پاسخ دادهاند هرچند آمار تقاضای داخلی ایران به مراتب بیش از قطر است، ضمن آنکه قطر درآمد قابل توجهی از صادرات محصولات این میدان کسب نموده است.
موضوع بهرهبرداری از منابع فسیلی مشترک بین دو یا چند کشور، در تاریخ جهان همواره محل مناقشات بزرگی بوده است. قواعد حقوقی بینالمللی حاکم بر این موضوع عموماً جنبه الزامآور نداشته و لذا کشورها در یک فضای دو یا چند جانبه با این مسئله مواجه بودهاند. برخی کشورها با استفاده از توصیههای بینالمللی و یا براساس توافقات فیمابین، از راهبرد برقراری معاهدات مشترک استفاده نمودهاند.
میادین مشترک این کشورها، عموماً از منظر حجم ذخایر اثبات شده، در طبقه میادین متوسط یا کوچک قرار داشته و لذا فرایند تصمیمگیری برای اقدامات مشترک با کشور یا کشورهای همسایه تسهیل میگردد زیرا توسعه میادین مشترکی که از جنبه اقتصادی، منافع متوسط یا کمیدارند، کشورهای صاحب آن را در برخورد متقابل تعدیل نموده و طبعاً راهحلهای دیپلماتیک که مبتنی بر اصول منطقی در بهره برداری از میادین فسیلی میباشد، کارگشا خواهد بود. موافقتنامه ژاپن و کره جنوبی (1974)، یادداشت تفاهم مالزی و ویتنام (1992)، کلمبیا و جامائیکا (1993) و ترکیه و سوریه (2004) از این دستهاند.
در برخی دیگر از موارد، در کشورهایی که با هم اشتراکات اجتماعی یا سیاسی گستردهای دارند و یا یک کشور، به نوعی تحت سلطه یا استعمار سیاسی کشور دیگر میباشد، فارغ از حجم میدان مشترک، نمونههایی از این معاهدات دیده میشود. به عنوان نمونه در ماده 2 موافقتنامه تحدید حدود بین عربستان سعودی و بحرین[6]، مختصات جغرافیایی میدان نفتی ابوصفا بین خط مرزی دو کشور تعیین گردید که تحت حاکمیت عربستان قرار گرفت و عربستان مجاز شد نسبت به بهرهبرداری از آن اقدام کند و نیمی از درآمد حاصل را به بحرین پرداخت نماید.
اما اکثر قریب به اتفاق کشورهایی که میادین عظیم یا فوقعظیم[7] در مرز مشترک آنها قرار داشته و استقلال کافی در روابط فیمابین خصوصاً در حوزه روابط سیاسی داشتهاند، راهحل بهرهبرداری رقابتی را در دستور کار خود قرار دادهاند. این کشورها پایبندی کمتری نسبت به توصیههای بینالمللی از خود نشان داده و با حداقل توافقات و تفاهمات مشترک، سعی در بهرهمندی بیشتر از این میادین داشته و همچنان دارند. میدان مشترک پارس جنوبی از بهترین نمونههای مربوط به این دسته از میادین است. طبعاً در چنین شرایطی، توجه به ضوابط فنی تولید صیانتی و ازدیاد برداشت کمتر مورد توجه قرار میگیرد و هر یک از کشورهای ذینفع صرفاً سعی در حداکثرسازی تولید خود خواهند داشت. لذا مسئله اساسی در این مطالعه آن است که بهترین راهبرد برای دستیابی به تولید صیانتی از میدان مشترک پارس جنوبی- گنبدشمالی به منظور بهرهمندی بیشتر دو کشور از منافع آن کدام است؟
برای این منظور در بخش دوم مقاله نخست به ضرورت و اهمیت تولید صیانتی از میدان مشترک پارس جنوبی میپردازیم. سپس راهبردهای متعارف بهرهبرداری از میادین مشترک که در معاهدات بینالمللی مورد استفاده قرار گرفتهاند در بخش سوم مطرح خواهد شد و در بخش چهارم، امکانسنجی کاربرد این راهبردها در خصوص میدان مشترک پارس جنوبی مورد بررسی قرار خواهد گرفت. مبانی نظری این پژوهش، موضوع بخش پنجم است. الگوی عقلانی در تصمیم گیری که چارچوبهای آن را استونر، فری من و گیلبرت[8] (1389) معرفی نموده اند، زمینهساز اصلی پایبندی ایران و قطر به تولید صیانتی از میدان مشترک پارس جنوبی در این پژوهش است.
این الگو در تحلیل روابط کشورها نیز کاربرد داشته است. به عنوان نمونه آلیسون[9] این الگو را در سیاست خارجی و روابط بین الملل تحت عنوان بازیگر خردمند مفهوم پردازی کرده است (سلیمانی، 1390). برای بهره مندی از این الگو، مطالب را با بررسی الزامات حقوقی تولید صیانتی از میدان مشترک پارس جنوبی پی می گیریم. وضعیت فعلی حقوق نفت و گاز از منظر تولید صیانتی در دو کشور ایران و قطر در بخش ششم مورد بررسی قرار میگیرد و در بخش هفتم نیز جمعبندی مطالب و راهکارهای منطبق بر چارچوب نظری تحقیق ارائه شده است.
2- ضرورت و اهمیت توجه به تولید صیانتی از میدان مشترک پارس جنوبی
از واژه «تولید صیانتی» تعاریف متعددی ارائه شده است. در بند 7 از ماده 1 قانون اصلاح قانون نفت مصوب 1390، تولید صیانت شده ذخایر هیدروکربنی عبارت است از: «کلیه عملیاتی که منجر به برداشت بهینه و حداکثری ارزش اقتصادی تولید از منابع نفتی کشور در طول عمر منابع مذکور می شود و باعث جلوگیری از اتلاف ذخایر در چرخه تولید نفت براساس سیاست های مصوب میگردد». در تعریف دیگری، درخشان (1393) بیان می کند که «از دیدگاه ما، تولید صیانتی در خلال عمر مخزن روندی از تولید است که هماهنگ با حداکثرسازی ارزش اقتصادی مخزن و رعایت منافع نسل فعلی و نسلهای آینده باشد. بنابراین تولید صیانتی مفهومی پویاست، زیرا تولید فردای ما از مخازن نفتی تابعی از کمیت و کیفیت تولید امروز ما از همان مخازن است».[10]
از تعاریف فوقالذکر روشن است که تمرکز اصلی مفهوم تولید صیانتی بر حداکثرسازی ارزش اقتصادی منافع حاصل از یک مخزن در طول عمر آن میباشد. بدیهی است توجه بیشتر به تولید صیانتی در برداشت از منابع فسیلی، نسلهای آینده را در استفاده از این منابع، بیش از پیش منتفع مینماید. از اینرو، تولید صیانتی از مخازن نفت و گاز در یک رویکرد عقلایی و منطقی، ضروری و مورد تأکید است، خواه میدان مورد نظر مستقل باشد و خواه مشترک، تصور بهرهبرداری خودسرانه و به دور از اصول و موازین فنی تولید صیانتی در دنیای کنونی به دور از انصاف، منطق و عقل است. توجه به ویژگیهای منحصر به فرد انرژیهای فسیلی و قابلیتهای فراوان این دسته از انرژیها، لزوم تمرکز بر تولید صیانتی را بیش از پیش متبلور میسازد.
در حوزه مخازن مشترک، موضوع صیانت در نحوه برداشت از حساسیت ویژه ای برخوردار است. برداشت مستقل هر یک از کشورها با هدف تولید بیشتر در بازه زمانی کوتاه و در یک فضای رقابتی و غیرصیانتی، صرفاً تبعات منفی برای مخزن و لذا برای هر دو کشور به همراه خواهد داشت. طبعاً برای توسعه صحیح مخزن و تولید صیانتی از آن، باید مخزن به لحاظ فنی و از منظر مدیریت بهینه، تحت مدیریت واحدی قرار گیرد که این امر با رقابت همسایگان در برداشت بیشتر از بخش اختصاصی خود سازگار نیست. لذا برای اینکه بتوان یک مخزن مشترک را به نحو کارآمد و مؤثری توسعه داد، بایستی یک طرح کلان برای توسعه آن طراحی کرد.
افزایش غیر اصولی تولید از مخازن نفتی، با تولید صیانتی منافات داشته و در نتیجه باعث هرزروی میزان قابل ملاحظهای از نفت درجا و لذا غیر قابل تولید شدن آن میشود. این موضوع برای مخازن گازی کشور که اکثراً از نوع گاز میعانی میباشد بسیار حادتر خواهد بود زیرا افت شدید فشار مخزن و افت زود هنگام فشار آن به زیر نقطه شبنم[11]، سبب هرزروی اجزای با ارزش موجود در گاز، بهصورت قطرات پراکنده و غیر قابل استحصال شدن آن و در نتیجه کاهش میزان میعانات قابل استحصال خواهد شد (سجادیان، 1391). رعایت ضوابط تولید صیانتی از مخازن گازی کشور نظیر پارس جنوبی که حجم قابل ملاحظهای میعانات گازی دارند بایستی در اولویت باشد. با استمرار تولید از این مخازن، فشار آنها میتواند به قدری کاهش یابد که با رسیدن به زیر نقطه شبنم درصد قابل ملاحظهای از کندانسه[12] موجود در مخزن غیرقابل استحصال شود.
با توجه به حجم عظیم «گاز درجای اولیه»[13] در پارس جنوبی، اجرا نکردن برنامههای تولید صیانتی در این مخزن موجب از دست رفتن حجم قابل ملاحظهای از کندانسه خواهد شد که برای ذخایر هیدروکربور مایع کشور خسارات جبرانناپذیری محسوب میشود. بدیهی است تدوین و اجرای هر برنامهای در این زمینه، مستلزم مشارکت قطر است چون منافع این کشور نیز در گرو تولید صیانتی از این میدان است. رقابت در بالابردن سطح تولید باید به سرعت جای خود را به همکاری در مدیریت این مخزن عظیم گازی بدهد تا بتوان با اتخاذ روشهایی همچون بازگردانی گاز به مخزن بعد از استحصال کندانسه، به تولید صیانتی دست یافت (درخشان، 1389).
متأسفانه دیدگاه غالب در هر دو کشور ایران و قطر آن است که علی رغم این حقیقت که نفت و گاز میراثی است که باید برای آیندگان حفظ نمود، اقدام مطلوب در این میدان مشترک، افزایش سهم تولید هر کشور است تا کشور دیگر بیش از حق خود از منابع موجود برداشت ننماید. همانطور که مشخص شد تولید غیرصیانتی و مبتنی بر رقابت خودسرانه از میدان مشترک پارس جنوبی ممکن است در کوتاهمدت متضمن بهرهمندی اقتصادی طرفین به نسبتهای نامتعادل باشد اما در بلندمدت منافع هر دو طرف را تضییع خواهد نمود. با توجه به حجم زیاد کندانسه در این مخزن و قیمت بالاتر کندانسه نسبت به نفت خام، اعمال سیاستهای تولید غیرصیانتی از این میدان مشترک خسارات سنگینی به دنبال خواهد داشت. اهمیت این موضوع زمانی دوچندان میشود که دو کشور به منافع نسلهای آینده خود توجه داشته و در پاسداشت حقوق آیندگان نیز تلاش نمایند.
3- راهبردهای متعارف بهره برداری از میادین مشترک در معاهدات بین المللی
میادین نفت و گاز متعددی در سراسر جهان به صورت مشترک وجود دارد و چگونگی بهرهبرداری از این میادین جزء دغدغههای اصلی کشورهای همسایه است، به نحوی که این موضوع، توافق کشورها بر تحدید حدود مناطق مرزی مورد نزاع را پیچیدهتر میکند (شیروی،1393). گاهی در هنگام تحدید حدود بین کشورها، دو کشور با عقد موافقتنامههایی متعهد می شوند که در خصوص بهرهبرداری از میادین مشترک همکاری نمایند. در این معاهدات، معمولاً طرفین مقرر مینمایند که بهرهبرداری از میادین مشترک باید از طریق «توافقات بعدی» انجام شود. به بیان دیگر، کشورهای ذینفع متعهد میشوند که پیش از آغاز عملیات توسعه و بهرهبرداری از میدان مشترک، موافقت طرف مقابل را اخذ نموده و طی برنامهای مشخص، اقدام نمایند.
البته کشورهای ذینفع در میدان مشترک که اقدام به انعقاد این نوع از موافقتنامهها مینمایند، چنانچه الزامی در متن موافقتنامه قید نشده باشد، لزومی به اخذ توافق طرف مقابل برای آغاز عملیات بهرهبرداری از میدان مشترک نخواهند داشت. در موافقتنامه تحدید حدود فلات قاره در دریای شمال بین انگلستان و نروژ (1965) به لزوم توافق دو کشور نسبت به شیوه مؤثر بهرهبرداری از مخازن نفتی احتمالی تأکید شده است.
برخی سازمانهای بینالمللی برای رفع مشکل توسعه میادین مشترک، توصیهنامههایی در قالب معاهده یا توافقنامه ارائه نمودهاند که مدلهای متفاوتی دارد. کاشانی (1387) در پژوهشی، پس از مطالعه مدلهای مختلفِ این قبیل معاهدات که در سطح جهانی و بین دو یا چند کشور منعقد شده است، آنها را دستهبندی نموده و به تحلیل و بررسی آنها پرداخته است. در این خصوص معاهدات مختلفی به شرح زیر مطرح گردیده است.
3-1- موافقتنامههای متضمن واگذاری بهرهبرداری به یک کشور
در این نوع از موافقنامهها، بهرهبرداری از مخازن واقع در یک منطقه اختلافی از سوی کشورهای مشترک المنافع در میدان مشترک به یک کشور واگذار میشود و دولتهای دیگر در درآمد حاصله پس از کسر هزینهها، شریک و سهیم میشوند. «اینروش به مرور و ظاهراً به خاطر لطمه غیرقابل قبول به حاکمیت دولتی که حقوق حاکمه او توسط دولت دیگر اداره میشود، غیر قابل استفاده ماند. ... این نگرانی البته چندان موجه نیست ولی عملاً باعث مسدود شدن یکی از راههای همکاری دو یا چند جانبه برای بهرهبرداری از منبع مشترک شده است».[14] خاطرنشان می شود موافقتنامه بین عربستان سعودی و بحرین (1958) در این دسته از راهبردها قرار دارد.
3-2- موافقتنامههای متضمن مشارکت دو کشور در بهرهبرداری از منبع مشترک
این موافقتنامه یک گزینه رایج برای بهرهبرداری اشتراکی از مناطق مورد اختلاف است و متضمن یک موافقتنامه دایر بر ایجاد یک نظام مشارکت اجباری بین دولتهای ذی نفع و اتباع آنها یا سایر شرکتهای نفتی مصوب در مناطق بهرهبرداری مشترک میباشد (کاشانی، 1387). شیروی (1393) از این نوع موافقتنامهها با عنوان «قراردادهای نفتی توسعه مشترک» یاد میکند و آنها را قراردادهایی میداند که بین دو کشور منعقد شده و به موجب آن، دو کشور توافق مینمایند مخزنی را که به آن دو تعلق دارد به صورت مشترک توسعه داده و از آن بهرهبرداری کنند. به عنوان نمونه در موافقتنامه منعقد شده بین ژاپن و کره جنوبی (1974) طرفین توافق نمودند که اکتشاف و استخراج از مخازن مشترک، از طریق انعقاد قراردادهای توسعه مشترک انجام پذیرد.
3-3- موافقتنامههای بهرهبرداری با ایجاد نهاد مشترک
این موافقتنامه با ایجاد یک نهاد مشترک نظیر کمیسیون مشترک[15]، مقام مشترک[16] یا شرکت مشترک[17] شکل میگیرد. از اینرو توافقی بین دولتهای مورد نظر برای ایجاد نهاد مشترک و چارچوبهای قانونی و الزامآور برای مدیریت بهرهبرداری از منطقه تعیین شده، طراحی میگردد. کاشانی (1387) در دفاع از این راهبرد بیان میکند که «چنین نهاد مشترکی برخلاف واحدهای نوع مشورتی و ضعیف که تحت مدیریت طرفین با موافقتنامههای سازنده مدل دوم[18] تشکیل میشوند به عنوان نهادهای قوی با نظارت انحصاری و اختیار تصمیمسازی و کارکردهای وسیع توصیف و تشریح شدهاند». موافقتنامه فیمابین تایلند و مالزی (1979) و همچنین جامائیکا و کلمبیا (1993) از این دستهاند.
3-4- موافقتنامههای یکپارچه[19]
در این نوع موافقتنامه، هر یک از کشورها به اشخاص حقوقی یا شرکتهای مرتبط مورد نظر خود مجوز بهرهبرداری اعطاء میکنند و آن اشخاص یا شرکتها موظفند از طریق انعقاد یک قرارداد عملیاتی واحد، نسبت به بهرهبرداری از میدان مشترک با کشور همسایه اقدام کنند. یکپارچهسازی عملیات بهرهبرداری، مستلزم دو سطح از توافقات است. در سطح اول، کشورها توافق میکنند که میادین مشترک به این روش توسعه داده شود و چارچوب قرارداد عملیاتی واحد را مشخص میکنند. در سطح دوم، صاحبان امتیاز و پیمانکاران منتخب نسبت به انعقاد یک قرارداد عملیاتی واحد اقدام میکنند (باستیدا و همکاران[20]، 2007). معاهده دریای تیمور (2002) بین استرالیا و تیمور حاوی قواعد این نوع موافقتنامهها در خصوص چگونگی توسعه و بهرهبرداری از میادین مشترک آن منطقه میباشد.
کاشانی (1387) در دفاع از تمامی معاهدات مذکور به عنوان راهبردهای مناسب برای بهرهبرداری از مخازن مشترک معتقد است که «شایسته است دولت ایران با یک دیپلماسی سنجیده و صبورانه باب گفتگو را برای تنظیم توافقنامههای توسعه مخازن مشترک با همسایگان بگشاید» اما در ادامه اظهار نظر میکند که «تا زمانی که موافقتنامههایی برای توسعه مخازن نفت و گاز مشترک با همسایگان امضاء نشده است، دولت ایران باید ثقل فعالیتهای توسعه و اکتشاف خود را بر روی مخازن مشترک موجود و احتمالی آتی بگذارد.»
آل آقا (1391) نیز معتقد است «در حالی که در مناطقی مانند دریای شمال و خلیج مکزیک، تولید از مخازن مشترک بر اساس توافقات مشخص و یا طرحهای تحت مدیریت مشترک صورت میگیرد، در حوزه خلیجفارس و دیگر مناطق نفتخیز در کشورهای در حال توسعه، بهرهبرداری از این گونه منابع، با تقابل انجام گرفته و معمولاً یکی از دو مالک متضرر میشود.»
از این موافقتنامهها و معاهدات دوجانبه نتیجه گرفته میشود که اولاً، مسئله اکتشاف و بهرهبرداری از میادین مشترک بهاندازه تحدید حدود برای کشورها اهمیت دارد و به این جهت معمولاً مقرراتی در مورد نحوه بهرهبرداری از این میادین در موافقتنامههای تحدید حدود گنجانده میشود. ثانیاً، زمانی که کشورها در مورد تحدید حدود به توافق نمیرسند، ممکن است به صورت موقت تا زمان تحدید حدود در بهرهبرداری از مخازن موجود در منطقه مورد اختلاف با هم توافق نمایند.
ثالثاً، در این موافقتنامهها بهرهبرداری مستقل کشورها از مخازن مشترک مردود اعلام شده است و لزوم همکاری و مشارکت طرفین در بهرهبرداری از آن مخازن، مورد توافق قرار گرفته است. رابعاً، شیوه بهرهبرداری مشترک در هرکدام از این موافقتنامهها متفاوت است. برخی قائل به ایجاد نهاد مشترک جهت توسعه می باشند، در حالی که برخی دیگر بر توسعه مشترک تأکید دارند و در بعضی دیگر، یکپارچگی توسعه میدان مقرر شده است. (شیروی، 1393)
پی نوشت:
[1]. دانشجوی دکتری اقتصاد نفت و گاز گرایش حقوق و قراردادهای نفت و گاز، دانشگاه علامه طباطبائی
Email: ar.ghafari@yahoo.com
[2]. استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی (نویسنده مسئول)
Email: a.taklif@atu.ac.ir
[3]. IEA: International Energy Agency, Word Energy Outlook 2014.
[4]. North Dome
[5]. در ادامه این مقاله، میدان فوق عظیم پارس جنوبی- گنبد شمالی برای رعایت اختصار و هر جا که مناسبت داشته باشد تحت عنوان میدان پارس جنوبی ذکر می شود.
[6]. Bahrain- Saudi Arabia Boundary Agreement
[7]. یادآوری می شود که میدانهای عظیم نفتی Giant Oil Fields، میدانهایی هستند که ذخایر نهایی آنها بیش از 500 میلیون بشکه باشد. میدانهایی که ذخایر نهایی آنها بیش از 10 میلیارد بشکه است، میدانهای فوق عظیم یا Super Giant Fields نام دارند. می توان براساس نسبت «هر بشکه نفت معادل 6 هزار پای مکعب گاز» در خصوص میادین گازی معادلسازی نمود. (سعیدی، 1381)
[8]. Stoner, Freeman and Gilbert
[9]. Allison
[10]. در هر دو تعریف، واژه «نفت» به معنای نفت و گاز به کار رفته است.
[11]. Dew Point
[12]. Condensate، شایان ذکر است کندانسه، هیدروکربنی است که در فشار مخزن به صورت گاز و در فشار محیط به صورت مایع در میآید. این هیدروکربن مایع در مقایسه با نفت خام، به علت قابلیت تبدیل کم هزینه به فرآوردههای سبک، در بازارهای جهانی با قیمتی بیش از نفت خام معامله میگردد.
[13]. IGIP or OGIP: Initial Gas in Place or Original Gas in Place
[14]. کاشانی (1387)
[15]. Joint Commission
[16]. Joint Authority
[17]. Joint Cooperation
[18]. منظور از مدل دوم، موافقتنامه های متضمن مشارکت دو کشور در بهره برداری از منبع مشترک می باشد.
[19] Unitization
[20]. Bastida et al
مراجع
الف) فارسی
1- آل آقا، علی اکبر (1391)، «نشست تخصصی با موضوع مخازن مشترک نفت و گاز و بررسی راهکارهای تولید صیانتی»، گروه اقتصاد انرژی، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، مورخ 25/2/1391.
2- استونر، جیمز و ادوار آر. فریمن و دانیل آر گیلبرت (1389)، مدیریت، ترجمه پارسائیان، علی و سید محمد اعرابی، انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی.
3- پرتال حقوقی قطر، www.almeezan.qa
4- تکلیف، عاطفه (1392)، «ساختار مجمع کشورهای صادرکننده گاز: عدم تجانس اعضا و معیارهای رتبهبندی آنها در اثرگذاری بر بازار گاز»، فصلنامه اقتصاد انرژی ایران، پاییز، دوره 8، شماره 2، صفحات 67-45.
5- جوادی، رکن الدین (1393)، «گزارش مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران در افتتاحیه فاز 12 پارس جنوبی»، مورخ 26/12/1393.
6- حاتمی، علی و اسماعیل کریمیان (1393)، حقوق سرمایه گذاری خارجی در پرتو قانون و قراردادهای سرمایه گذاری، انتشارات تیسا، چاپ اول، 1175 صفحه.
7- درخشان، مسعود (1389)، «ملاحظات استراتژیک در تدوین سیاستگذاریهای بالادستی نفت و گاز کشور»، فصلنامه راهبرد، سال نوزدهم، شماره 57، زمستان 1389، صفحات 109-131.
8- درخشان، مسعود (1391) «امنیت انرژی و تحولات آینده بازارهای نفت و گاز»، فصلنامه راهبرد، سال بیست و یکم، شماره 64، پاییز 1391، صفحات 188-159.
9- درخشان، مسعود (1392)، «ویژگیهای مطلوب قراردادهای نفتی: رویکرد اقتصادی- تاریخی به عملکرد قراردادهای نفتی در ایران»، فصلنامه اقتصاد انرژی ایران، سال سوم، شماره 9، زمستان 1392، صفحات 113-53.
10- درخشان، مسعود (1393)، «قراردادهای نفتی از منظر تولید صیانتی و ازدیاد برداشت: رویکرد اقتصاد مقاومتی»، دوفصلنامه علمیپژوهشی مطالعات اقتصاد اسلامی، سال ششم، شماره دوم، پیاپی بهار و تابستان، صفحات 7-52.
11- سامانه قوانین مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی،
http://rc.majlis.ir/fa/law
12- سجادیان، ولی اله (1391)، «نشست تخصصی با موضوع مخازن مشترک نفت و گاز و بررسی راهکارهای تولید صیانتی»،گروه اقتصاد انرژی، مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام، مورخ 25/2/1391.
13- سعیدی، علی محمد (1381)، سه مقاله در«بررسی صنعت نفت و گاز کشور»، فصلنامه مجلس و پژوهش، شماره 34، سال نهم، تابستان 1381، صفحات 67-188.
14- سلیمانی، غلامعلی (1390)، «نقد و بررسی مدل عقلانی در تصمیم گیری در سیاست خارجی از گونه های تعدیل شده الگوی عقلانی تا مدل های جایگزین»، فصلنامه سیاست خارجی، سال بیست و پنجم، شماره 2، تابستان، صفحات 329-359 .
15- شیروی، عبدالحسین (1393)، حقوق نفت و گاز، نشر میزان، چاپ اول، 712 صفحه.
16- غفاری، علیرضا (1392). «زمینههای همگرایی و واگرایی ایران و قطر از منظر بهرهبرداری از منابع نفت و گاز»، فصلنامه مطالعات خاورمیانه، سال بیستم، شماره سوم، پاییز 1392، صفحات 116-97.
17- کاشانی، جواد (1387)، «وضعیت حقوقی منابع نفت و گاز واقع در مرز بین کشورها»، مجله حقوقی بینالمللی، نشریه مرکز امور حقوقی بینالمللی معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری، سال بیست و پنجم، شماره 39، صفحات 165-219 .
18- کاظمینجف آبادی، عباس (1393)، آشنایی با قراردادهای نفتی، انتشارات شهر دانش، چاپ اول، 207 صفحه.
19- گروه پژوهش مدرسه عالی حقوق (1393)، حقوق قراردادهای نفت و گاز- داخلی، بینالمللی، انتشارات صابریون، 272 صفحه.
ب) انگلیسی
1- Bastida, Ana E., Ifesi-Okoye, Adeze, Mahmud, Salim, Ross, James and Thomas Walde (2007), “Cross-Border Unitization and Joint Development Agreements: An International Law Perspective”, Houston Journal of International Law, Vol. 27, No. 2.
2- Decree- law No.(30) of 2002, Environmental Protection.
3- Decree- law No.(4) of 1977, Preserving Oil Wealth.
4- Decree-law No.(10) of 1974, On the Establishment of Qatar General Petroleum.
5- International Energy Agency (2014), “How Will Global Energy Markets Evolve to 2040?”, World Energy Outlook 2014 Fatctsheet.
6- Law No.(3) of 2007, Exploitation of Natural Wealth and Resources Thereof.
7- Qatar National Development Strategy (2011-2016).
8- Qatar National Vision 2030.
9- Valdez, Maria, Moubaydeen, Safwan and Nadine Naji (2014), Oil and Gas Regulation in Qatar: Overview, Energy and Natural Resources, Association of Corporate Counsel.
10- www.EIA.gov
11- www.IEA.org
نویسندگان:
علیرضا غفاری: دانشجوی دکتری اقتصاد نفت و گاز گرایش حقوق و قراردادهای نفت و گاز، دانشگاه علامه طباطبائی
عاطفه تکلیف: استادیار دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی
پژوهشنامه اقتصاد انرژی ایران شماره 16
ادامه دارد...