نظام بانکی ما مشکلات زیادی دارد که تقریباً هر روز در رسانه ها از آن صحبت میشود. میخواهیم تحلیل این مشکلات را از زبان شما بشنویم و اینکه نظام بانکی ما در کل با چه مشکلات بنیادی و ریشه ای مواجه است؟
نظام بانکی در حال حاضر با دو دسته مسائل مواجه است: یک دسته چالش های
وضعیتی و دستۀ دوم چالشهای انتقالی. یعنی نظام بانکی ما در وضعیتی قرار
دارد که شرایطی که از ساختار آن ناشی میشود و مسائلی که از ابتدا تاکنون
داشته برایش مسئله ساز شده و علاوه بر آن با یک چالش دیگر، یعنی چالش
انتقالی در نظام بانکی جهان مواجه است؛ به این معنی که پارادایم نظام بانکی
در دنیا در حال تغییر و تحول است و این تغییرات برای نظام بانکی ما هم
چالش ایجاد کرده یا- دیر یا زود- چالش ایجاد خواهد کرد. برای تحلیل نظام
بانکی کشور ما، باید ابتدا نظام بانکی در دنیا را بررسی کنیم، تا ببینیم
دنیا در این حوزه به چه سمتی میرود و مسیری که نظام بانکی جهانی میرود چه
تأثیراتی بر نظام بانکی ما خواهد گذاشت.
شبیه این وضعیت را میتوان در صنعت خودروی ما هم دید. صنعت خودرو هم مثل
نظام بانکی با مشکلاتی مواجه است. مردم از خودروی داخلی راضی نیستند. منحنی
عمر تکنولوژی خودرو در دنیا عوض شده و تولیدکننده رفتار خود را بر اساس
نیاز مشتری طراحی میکند؛ اما صنعت خودروی ما در داخل (که باید از این صنعت
تقدیر کنیم، چون در زمان تحریم هم همین صنعت بود که خودرو مردم را تأمین
میکرد) محصولاتی تولید میکند که مخاطبان را راضی نمیکند و سودش هم
سهامدارانش را راضی نمیکند. نظام بانکی ما هم حالا همین وضعیت را دارد.
درخصوص چالش های انتقالی یا پارادایمی که در نظام بانکی جهانی شاهد آن هستیم، بیشتر توضیح میدهید؟ این چالش ها دقیقاً چیست؟
طبق آخرین پژوهش های منتشرشده در حوزۀ بانکداری جهانی ( Top tech trends
for Banks in 2015)، 5روند مؤثر بر نظام بانکی دنیا از سوی کارشناسان این
حوزه تبیین شده است. اولین روند مؤثر بر نظام بانکی دنیا نوآوری است.
نوآوری یکی از مهمترین روندهای مؤثر بر موفقیت و رشد نظام بانکی است؛ به
نحوی که 87درصد از مدیران نظام بانکی جهان، نوآوری را در موفقیت بانکداری
بسیار مهم ارزیابی میکنند. دومین موضوع این است که اجرای قانون بهعنوان
عاملی شناخته شده است که روند سودآوری بانکها را دچار توقف میکند. یعنی
قوانین و مقررات در سطح جهان بهتدریج در حال کاستن از سود بانکها است؛ چون
هزینه های بانکها را بالا میبرد و پیچیدگی های قوانین بهعنوان تهدیدی برای
سودآوری نظام بانکی تلقی میشود. سومین عامل مؤثر بر نظام بانکی جهانی این
است که مدیریت ریسک بهتر و حفظ امنیت عملیات بانکی فضای سایبری، هزینه های
سرمایهگذاری خاصی برای بانکها ایجاد کرده است؛ یعنی اتفاقی که در دنیا در
حال روی دادن است، این است که نظام بانکی باید برای کاستن از ریسک
فعالیتهای بانکی در فضای سایبری، در حوزۀ فناوری اطلاعات سرمایه گذاری کند؛
به بیان دیگر، حوزۀ IT نظام بانکی را به سمت خودش میکشد، چون هم امنیت
دارد و هم محصولات مبتنی بر نوآوری عرضه میکند و نظام بانکی برای حضور
بیشتر در این حوزه نیازمند سرمایه گذاریهای بیشتر است.
چهارمین روندی که نظام بانکی جهانی را به طور بسیار جدی و عمیقی تحت
تأثیر خود قرار داده است، قدرت گرفتن روند بانکداری مبتنی بر موبایل است؛
یعنی موضوعات مرتبط با گسترش استفاده از موبایل میتواند تحولات پردامنهای
در نظام بانکداری جهانی ایجاد کند. در همین پژوهش عنوان شده 37درصد از
مدیران بانکهای دنیا بیان کردهاند که پرداخت از طریق موبایل میتواند
مهمترین پارامتر برای انتقال از سمت مشتری به شبکۀ بانکی در بستر فناوری
اطلاعات باشد. این حرف به معنی آن است که دنیا دارد به سمتی میرود که
موبایل آرام آرام جای شعبه و باجۀ بانک ها را میگیرد. پنجمین روند مؤثر بر
نظام بانکی دنیا این است که تجربیات مشتریان به بانکها دیکته میکند روی چه
حوزههایی سرمایهگذاری کنند به نحوی که 60.1 درصد از مدیران اجرایی بانکها
معتقدند آنچه مشتری میخواهد بسیار مهم و جهت دهندۀ اصلی سرمایه گذاری بانک
ها است. این 5 روند، نظام بانکی را در دنیا از یک پارادایم به پارادایم
جدید منتقل میکند و چالش هایی طی این حرکت انتقالی ایجاد خواهد شد که
مدیران بانکها در دنیا باید با آن روبه رو شوند و نظام بانکی را با این
تحولات هماهنگ کنند.
در مجموع، روندهایی که پارادایم بانکداری جهانی را به چالش کشیده، چه افقی پیش روی نظام بانکی جهانی به وجود میآورد؟
مقالهای در Handehsblah راجع به «بانک» نوشته شده است که افق پیش روی نظام
بانکی را به بهترین نحو توضیح میدهد. این مقاله تحت عنوان The bank
holiday without end منتشر شده است که من از آن با عنوان شکل گیری «سندرم
بیخوابی بانکها» یاد میکنم؛ یعنی از این به بعد در نظام بانکی جهانی،
بانکها نباید بخوابند، چون بانک یک واحد صنفی معمولی و حتی خیلی ضروری مثل
نانوایی نیست که تا ساعت 7شب باز باشد، بلکه بانک یک بنگاه اقتصادی بسیار
حساس و حیاتی است که باید همیشه بیدار باشد و حتی لحظه ای نباید تعطیل شود.
بررسیهایی که در آمریکا انجام شده نشان داده است که در ساعات بعد از وقت
اداری و 2ساعت مانده به شروع کار اداری، یعنی همان ساعاتی که بانک و باجه
های آن تعطیل است، بیش از 60درصد تعاملات و تراکنشهای بانکی اتفاق میافتد.
در این مقاله، عنوان شده است که بانکهای آلمانی به این سمت حرکت میکنند که
شعبات خود را تعطیل کنند و مردم را به سمت بانکداری آنلاین سوق دهند. من
مسئلۀ دیگری را که پیش روی نظام بانکی جهانی است، «سندرم بیجایی بانکها»
نامگذاری کرده ام. یعنی بانکها در جهان به سمتی میروند که دیگر حضور فیزیکی
آنها را نمیبینیم، ولی به شما خدمت ارائه میکنند. این در حالی است که نظام
بانکی هنوز در پارادایم افتخار به باجه و شعبه است.
تغییر پارادایم ها موجب شده است که مثلاً دویچه بانک آلمان 188شعبۀ خود را تعطیل کرده و 3هزار نفر از کارکنان خود را بیکار کند که همین مثال میتواند وضعیتی را که در نظام بانکی جهان پیش رو داریم، به خوبی نشان دهد. اجازه بدهید این طور جمع بندی کنیم که نظام بانکی جهانی از یک بانک واقعی و نظام مبتنی بر شعبه و باجه میرود به سمت Virtual banking & banking Online، میرود به سمت آنکه دیگر نخوابد، بدون شعبه باشد، مبتنی بر نیاز مشتری فعالیت کند، هر چه بیشتر بر بسترIT حرکت کند، میرود و میرود و... و این رفتنها نیاز به استراتژیهای جدید دارد.
اگر عصر جدید نظام بانکی را آغاز شده بدانیم- که بیخوابی و بیجایی
بانکها بارزترین شاخصه های آن است- چه پارامترها و چالش هایی در این عصر
جدید برای نظام بانکی وجود دارد؟
مهمترین چالشهایی که پیش روی نظام بانکی جهانی قرار دارد، یکی این است که سود بانکداری در حال کاهش است و دیگر اینکه مؤسسات مبتنی بر تکنولوژی (فایننشیال تکنولوژی- فینتک) تهدیداتی علیه نظام بانکی ایجاد میکنند. فینتک ها چالش فرصتهای عصر جدید نظام بانکی هستند و نظام بانکی را میبرند به سمتی که اولین (دیستراپت) یعنی اختلال نظام بانکی را در زمینۀ پرداختها رقم میزنند. یعنی فینتکها دارند کاری میکنند که تا 5سال دیگر کسی در دنیا برای پرداخت به بانکها نمیرود. در ایران هم شما این امر را مشاهده میکنید؛ یعنی برای مثال ایرانسل پرداخت های خودش را مدیریت میکند. تعداد این فینتک ها در جهان به سرعت در حال افزایش است و این مؤسسات نظام پرداخت بانکها را به شکل فراگیر تهدید میکنند.
چالش بعدی این است که مشتریان هم از تجربیات و روشهای تازه پرداخت استقبال
میکنند که آسانتر، همه وقت امکان پذیرتر، همه جا امکان پذیرتر و کم ریسکتر
باشد. این خواست مشتریان مسئلۀ ریسک و امنیت را برای نظام بانکی جهانی،
چالش برانگیز میکند و بانکها باید در این حوزه هزینه ها کنند و هزینههایی
که در شعب، نمایندگی و باجه دارد کاهش دهد و ببرد به قسمتهای دیگر. در حالی
که برای تقویت این حوزهها یعنی شعب و نمایندگی و باجه، سالها سرمایه گذاری
و هزینه کرده، اما این سرمایه گذاریها حالا بهدلیل انتقال پارادایمی که
اتفاق افتاده، ناکارآمد شده و باید به حوزههای دیگر منتقل شود؛ به بیان
دیگر، آن چیزی که نقطۀ قوت نظام بانکی جهانی بود، الان برایش هزینهبر شده
است. امروزه مبحثی به اسم «اف ای تی اف» و «آی اف آی آر اس» مطرح است که در
آن به نظام بانکی میگویند که شفاف باش، صورتهای مالیات را روشن کن، ذخیرهه
ایت را روشن کن و بسیاری از دستورالعمل های دیگر .
آخرین چالش نظام بانکی سود است. دیگر نمیتوانیم مثل قبل غیررقابتی کار
کنیم. امروزه تکنولوژی، مؤسسات پولی مالی را با چالش سود مواجه کرده است.
میشود گفت نظام بانکی با فرم قبلیاش در پایان عصر پارادایمی خود است. سودش
در شکل قبلیاش مورد هجمه است، نیروی انسانی اش بدون نوآوری، بدون
مشتریمداری و... مورد هجمه است، ساختارش و فرایندهای بانک مورد هجمه است.
چالشهای وضعیتی و درونی نظام بانکی ما چیست؟
نظام بانکی ما غیر از آنکه دیر یا زود اثر چالشهای تغییر پارادایم نظام
بانکی جهانی را حس خواهد کرد و بعضی از آثار آن بر نظام بانکی ما هم از
مدتی پیش شروع شده، با یک سری مشکلات از درون مواجه است. ببینید نظام بانکی
ما در سالهای گذشته و اکنون به علت اینکه تنها تأمین کنندۀ مالی برای بخش
تولید و خدمات و بخش های مولد اقتصادی بوده فشار تقاضای زیادی روی آن است.
مشابه این فشار تقاضا را در صنعت خودرو هم داشتهایم. صنعت خودرو هم با فشار
تقاضا مواجه بود، اما بهدلیل حمایت هایی که میشد یا تکالیفی که با آن
مواجه بود نتوانست این تقاضا را به تولید درونزا و فناوری خوداتکا تبدیل
کند و از آن بهرهمند شود.
اتفاقی که الان شاهد آن هستیم این است که حدود١٤٠هزار میلیارد تومان دولت
به نظام بانکی بدهکار است. امروزه هر چه سرعت گردش پول مشتریان بیشتر باشد،
برای بانکها سود بیشتری دارد چون حجم تسهیلاتی که به مشتریان میدهند بالا
است. وقتی دولت صدوچهل هزار میلیارد تومان به آنها بدهکار است، عملاً یک
قسمت از دارایی های نظام بانکی راکد است. بانک چرخش مالی کمی دارد و این
یعنی دارایی بانک با انجماد مواجه است. در دنیا 2تا3 درصد تسهیلاتی که
میدهید بهعنوان مطالبات بر نمیگردد. در نظام بانکی ما در سال٩٢ این عدد به
حدود 13درصد رسیده است. چرا تسهیلات برنگشته؟ یک علتش به خاطر این بود که
اوضاع اقتصاد و کسبوکار نامناسب بود. دلیل دیگر تکالیفی بوده است که برای
پرداخت تسهیلات بوده است. یک علت به خاطر بد بودن وضعیت اقتصادی افراد بود
که نتوانستند تسهیلات را بازپس دهند.
وقتی بررسی میکنید میبینید که مطالبات نظام بانکی اغلب مشکوکالوصول است.
مطالباتی که دریافت کنندۀ تسهیلات بیش از هجده ماه برای پرداخت آن اقدامی
نکرده است. این مطالبات باید در صورتهای مالی عملاً هزینه تشخیص داده شود.
همچنین نظام بانکی با معضلی مواجه است به عنوان تأمین نقدینگی، یعنی
تسهیلات را داده است، اما حتی اصل آن برنگشته. این فشاری به بانک میآورد،
تا نتواند تجهیز منابع کند. از اینکه بگذریم، چالش بعدی نظام بانکی ما این
است که در ساختار نظام بانکی ما، پول گران است.
این چالشی که است که در برخی میزگردهای کارشناسی هم به آن اشاره میشود. گرانی پول به چه معنی است؟
اجازه بدهید با یک مثال این مبحث را تحلیل کنیم و بگوییم چیزی شبیه «پونزی
گیم» در نظام بانکی ما پدید آمده است. پونزی گیم یک تئوری پولی است مانند
گلد کوئیست که در آن سودهای افراد بالادستی از پول افراد پایین دست تأمین
میشود و فردی که این کار را کرده بود، در سال2009 به عناوینی دستگیر شد.
این مثال را مطرح کردم که بگویم تا قبل از سال 1392 نظام بانکی ما با یک
چالشی مواجه بود که در آن سود سپرده ها را تأمین کننده های نقدینگی بالا
میبرد. بانکها با هم مسابقه میگذاشتند؛ یکی 22درصد سود میداد دیگری 23درصد و
الی آخر. بانکها در رقابتی افتاده بودند که پول را از دست مردم با هر نرخی
بگیرند، اما وقتی پول را وارد نظام بانکی کردی، هزینه هایی دارد؛ یک قسمت
هزینۀ عملیات داری و یک قسمت باید ذخیرۀ قانونی به بانک مرکزی بدهی. این
پول 4تا 5درصد قیمتش بالاتر میرود و دیگر نرخ آن برای بانک 23درصد نیست.
تا قبل از سال92 هزینه و نرخ بهرۀ پولی که وارد نظام بانکی میشد، بسیار
زیاد بوده است. در این بازی که گفتم شبیه ترفند پونزی گیم است بانکها در
تله میافتند و روز به روز تعهداتشان در قبال سپرده گذاران بیشتر میشود و
جالب است که پول بیشتری هم تا مقطعی از دست مردم میگیرند. این آقای برنی
مادوف که این بازی را در سطح جهانی به راه انداخت به 95سال زندان محکوم
میشود چراکه منابع را به همین شکل از دست مردم میگرفت و میگفت سود بیشتری
به شما میدهم. این بازی برای او تا مدتی طولانی ادامه داشته تا بالاخره
بازی شکست میخورد.
پس نظام بانکی با مشکلاتی مواجه است؛ یکی اینکه تسهیلات اعطایی باز
نمیگردند، دوم اینکه معوقات مشکوک الوصول اند و سوم اینکه با مشکل کمبود
سرمایه مواجه است. این کمبود سرمایه قدرت وامدهی نظام بانکی را کم میکند.
مشکل چهارم اینکه هزینههای اداری- ساختاری آن هم زیاد است چون مبتنی بر
پارادایم قبلی شعبه داری و تعدد شعبات است. پنجم اینکه هزینه های پول و
منابعش گران تمام میشود و دچار آن بازی پونزی کذایی شده است.
پس نظام بانکی ما با این چالش های درون وضعیتی مواجه است؛ منابعش گران و شبکه اش کم کارآمد است و نوآوری کمی دارد و مبتنی بر استراتژیهای نوآورانه نیست، در تأمین منابع مالی مشکل دارد، دارایی هایش کم است و تجهیز منابع در زمینۀ تسهیلات نمیتواند بکند و قدرت رقابتش پایین است.
نقدهایی را از قبیل اینکه نظام بانکی ما ناکارآمد است منصفانه میدانید؟
اجازه بدهید این طور به سؤال شما جواب بدهم که وقتی نظام بانکی را تحلیل
میکنید میبینید ریشۀ همۀ این چالشها هم در خود نظام بانکی ما نیست؛ مثلاً
قرار نیست بانک تأمین کنندۀ انحصاری منابع پولی باشد. ابزارهای ثانویه و
بازارهای سرمایه این کار را میتوانند بکنند، ولی وقتی شما تمام نیازهایتان
را از بانک میخواهید تأمین کنید و بعد به نقد همین نظام بانکی میپردازید،
عملاً از دایرۀ انصاف خارج میشوید. برای روشن شدن مطلب مثالی میزنم؛ هیچکس
از آب انتظار ندارد انرژیزا باشد؛ اما وقتی شما میخواهید تمام انرژیتان را
از آب تأمین کنید، میبینید کارآمدی ندارد. وقتی میخواهیم نظام بانکی کشور
را نقد کنیم باید توجه داشته باشیم که تنگنای اعتباری و معضل دارایی منجمد
بانکها را هم در نظر بگیریم که بانک در آن دخیل نیست. تا سال92 حجم مطالبات
بانکها 5برابر شده و عملاً 50درصد از کل داراییهای بانکها را تا قبل از
سال92 سه عامل به خود اختصاص داده است: مطالبات غیرجاری، بدهی های دولت به
بانکها و داراییهای غیرمالی.
درگیر شدن بانکها در بازی پول گران یا همان پونزی گیم چه پیامد ملموسی در اقتصاد ما داشته است؟
نکتۀ بسیار جالبی مطرح کردید. ببینید در این پونزی گیم چه اتفاقی میافتد.
وقتی شما پول را میگیرید و گران هم میگیرید، باید ببرید یک جایی و از آن
بازده بیشتر به دست آورید. در کشور ما تنها سرمایهگذاری که به ذهن همه
میرسد زمین، املاک، مسکن و مستغلات است. بانکهای ما این پول را بردند در
این زمینهها در حالی که منابع زمین و مسکن ثابت است؛ با وجود این، حجم
بالایی از منابع بانکها در کسبوکارهای مرتبط با بازار مسکن قرار گرفت و
قیمتهای این بخش را با حباب مواجه کرد. این اتفاق تا سال92 و اگر دقیقتر
بگوییم تا نیمۀ سال92 ادامه داشت و نقدینگی سرازیر شده به بازار مسکن این
بازار را در اوج نگه داشت و بازار مسکن پول نظام بانکی را دریافت کرد.
از نیمۀ دوم سال92 این بازار اشباع شد. حالا نظام بانکی خودش منابع کم دارد، پول مردم را هم که دریافت کرده و به بخش املاک برده و منابع آنجا حبس شده است. این اتفاقی است که به صورت ملموس در اقتصاد ما اثر گذاشته؛ یعنی حجم منابع مالی در بازار مسکن حبس شده و نمیتوانید آن را بیرون بکشید و رکودی سنگین و پردامنه را در این بازار و کسبوکارهای مرتبط با مسکن شاهد هستیم که تقریباً تا امروز مشابه آن را نداشتیم.
تحلیل شما صحبت های آقای دکتر عبده تبریزی را که گفتهاند: «حدود 20میلیارد دلار فقط در بخش املاک لوکس حبس شده است» تأیید میکند.
من صحبت ایشان را نشنیدم، ولی در واقع تحلیل ما این مطلب را تأیید و تبیین
میکند. وضعیتی که ما میبینیم این است که حجم بزرگی از سرمایۀ بانکها به
تخمین دکتر عبده تبریزی که در حال حاضر مشاور وزیر راه و شهرسازی در امور
مالی و سرمایهگذاری هستند، فقط حدود 20میلیارد دلار در املاک لوکس، حبس شده
و از طرفی سود بیست و چند درصد باید به سپردهگذاران بدهید. پول هم در
بازار مسکنی سرمایهگذاری شده که چشم اندازش معلوم نیست.
حالا ما باید با این چالشها چه کار کنیم؟ به اعتقاد من نظام بانکی ما در آینده نیازمند یک پارادایم تقریباً جدید است که گشودن این بحث مفصل نیاز به مجالی دیگر دارد.
منبع:عصر بانک